شازده کوچولو و مامان

این کاریه که مامان من تازه میخاد انجام بده : نوشتن و کشیدن و میگه تو الهام بخش منی البته این حرفها رو به من نمیگه اینا توی ذهنشه و من الان در گوشه ای در ذهنش دارم رشد میکنم برخلاف... بزارید اینو بعدا بکم چون ماجراش مفصل و دنباله داره.

مامان میگه تو شبیه شازده کوچولی اگزوپری هستی البته سالهاست اون شاهزاده تموم مردمه حتما اگزوپری هم همینو میخواست :تکثیر شخصیت دوست داشتنی کتابش.

موهای من حالت داره مامانم به لهجه شمالی میگه فرفره کله البته اون شمالی نیست بابام شمالیه،صورت سفید و چشمای درشتی دارم نمیخام از خودم تعریف کنم ولی خوب، پسر 6 ساله جذابی هستم و باز مامانم میگه من خیلی زبون بازم.

مامان و آجی تصمیم گرفتن تم تولد من شازده کوچولو باشه، یعنی از سیر تا پیازش شازده کوچولو باشه از رنگها گرفته تا همه نمادهاش و منم یه لباس گوگولی شازده کوچولویی بپوشم و اون شال گردن معروفش یادمون نره، باورتون نمیشه الان که 8 مونده تا اون روز مامانم تو گوشه ذهنش داره نقشه میکشه که خرید پارچه و سفارش دوختش رو به خیاط مورد اعتماد و محبوبش شروع کنه موفق باشی مامان.

من اینجام تا باز به مامانم کمک کنم تا رشد کنه خودشو زندگی کنه مداد رنگی بخره از اون بزرگها ،کلاس نقاشی بره در حالیکه نه دیگه میترسه و نه خجالت میکشه و پول کافی براش داره و هدفش اینه که هم نویسنده باشه و هم تصویرگر و.

سیاره کوچولومون منتظر ماست مامانی آیا من میتونم اونجا یه گل داشته باشم و ازش مراقبت کنم؟مامانم میتونه از یه روباه کمک بگیره برای درک و دریافتراز زندگی ؟اون میتونه روی سیاره دراز بکشه دفترش رو پهن کنه و پاهاش رو بالا و پایین بیاره و چیزی که دوست داره رو بکشه، مامانم یه نقاشه و یک نویسنده ، شبیه مجسمه داووده که میکل آنژ از سنگ مرمر بیرون کشید.با اینکه هنوز همون سنگ مرمره ولی قراره شکفته بشه،من کنارش هستم بزن بریم مامان