Content writer
چای داغِ تابستانی
جلسههای تراپی به اندازه نوشیدن چای وسط گرمای تابستان لذتبخش و تلخ است. این جلسات برایم حکم همان چای داغی را دارند که در حین عرق کردن مینوشم. با اینکه میدانم نوشیدن این چای باعث باز شدن بیشتر منافذ پوستی میشود و آب بیشتری از بدن عزیزم را از دست میدهم، اما باز هم از نوشیدناش دست نمیکشم. قبل از هر جلسه به این موضوع آگاهم که ممکن است چه زخمهایی باز شود، چه دردهایی را دوباره حس خواهم کرد، حتی میدانم که قرار است چه مقدار و چند قطره اشک بریزم، اما خوب دلچسب است.
گفتوگو پیرامون موضوعاتی که ذهنمان را درگیر کرده، منفعتی ماندگار دارد. البته که روبهرو شدن با حقایق برای همه کمی دشوار است. من اعتقاد دارم اگر خودمان جرات نداشته باشیم که با حقایق و رازهایمان روبهرو شویم، خودمان را نتوانیم نقد کنیم، خودمان راه کج را از راه راست، برای خودمان تشخیص ندهیم، پس چگونه میخواهیم زندگی کنیم؟
فکر میکنم این احساس بین ما مشترک است. منظور از ما کسانی هستند که بهصورت مستمر از درمانگر، تراپیست یا هر شخص دیگری استفاده میکنند. ما بعد از هر جلسه جسارت بیشتری برای زندگی کردن داریم. جسارت بیشتری برای بحثهای فلسفی داریم. چرا؟ شاید به این دلیل باشد که با خودمان صادقتر میشویم. حداقل دردهای خودمان را بیشتر از قبل احساس میکنیم و مهمتر از همهی اینها، منبع درد را مییابیم. حتی برخی اوقات حس مشترکی بین ما پدیدار میشود. حرفهای مشترکی برای گفتن داریم.
البته میدانم که میدانید، در جلسههای تراپی قرار نیست که معجزهای رخ دهد. غمهایمان از بین برود. درد و رنجهایمان کمتر شود. اتفاقا اگر به دنبال کمتر شدن غم و درد هستیم، الکل و سیگار و سفر و خیلی از چیزهای دیگر را باید جایگزین کنیم. در این جلسات شیرهی جانمان را بیرون میکشند. روح خستهمان آسیب میبیند. استخوانمان ترک میخورد و بسیاری از دردهای دیگر را تجربه میکنیم، اما اگر لحظهای به یاد همان چای خوشطعم و تلخِ مرداد ماه باشیم، درد جانکاهی که تجربه میکنیم، شیرین میشود. (چه عجیب؛ درد لذتبخشِ جانکاهِ شیرین) مانند نوشیدن همان چای، گلویمان تر میشود. خستگی از تنمان فرار میکند. طعم گس دهانمان با یک حبه قند شیرین شده و عطشمان کمتر خواهد شد.
به هر حال هر رنج تجربهای جدید است که باید به دوش بکشیم. اگر در رنجها کنار هم باشیم، عبور از آنها سادهتر خواهد شد و در نهایت از نوشیدن چای تابستانی نترسید. خوشمزه است.
پ ن 1) به امید روزی که بزرگتر و توانمندتر از رنجهایمان باشیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
نیم نگاهی به سیاست ایرانشهری نوشته شروین وکیلی
مطلبی دیگر از این انتشارات
بررسی داستان کوتاه "بچه مردم" از جلال ال احمد
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربهٔ جدید.