پرسه در مه‌ِ تاریک

زمانی به صورت مداوم در مامنی دیگر می نوشتم. نوشتن فرصتی بود برای اندیشه و توجه به خود به مثابه ابژه ی تماشا و اندیشه. خیلی وقت ها از خودم این سوال را می پرسم که “ چرا باید نوشت ؟ ” یا ” نوشتن به چه معناست ؟ “ و این سوالات ذهن مرا با خود می برد. برای من نوشتن گشتن در تاریکی ها بود. دیدن چیزهایی که خیلی وقت ها حتی خودم هم پیش از نوشتن آن ها را نمی دیدم. به کجا مرا خواهد رساند؟ ‌خود نیز نمی دانم.

این روزها باز به صورت جدی و شدید نیاز به کلمات دارم … همنشینی و آمیختن با آنها … آری . من از سر نیاز به دنبال کلمات هستم … و تصوری ندارم که در این سرزمین این بار چه به دست می آورم. اما در من کشش و تمنایی است بس سوزان به آنها …

اگر این نوشته را می خوانی یا زمانی بعدتر به این اولین نوشته بر می گردی بگذار برایت بگویم در این کلمات با چه مواجه خواهی شد.

اول و وسط و آخر، تو مرا خواهی دید به عریان ترین و شفاف ترین حالتی که خود می بینم یا تلاش می کنم که ببینم.

تلاش من این است که آنچه در خود لمس می کنم،‌ می بینم، درک می کنم یا احساس می کنم را چنان به تو بنمایم که اگر تو خود من بودی همانگونه می دیدی، آنچه در من می جوشد و می بالد و خانه دارد. خیلی دوست دارم به تو تضمین دهم که جز حقیقت چیزی نخوانی اینجا. و منظورم از حقیقت، وقایع و افکار و احساسات من است چنان که خود با آنها بی واسطه مواجه می شوم. خیلی دوست دارم به تو تضمین بدهم، اما متاسفانه چنین تضمینی هیچ گاه از عهده من و تو بر نمی آید. حجاب دوری باقی خواهد بود در کلمات.

پس در این کلمات تلاش می کنم از مسیر حجابها که کلماتند، حجابهایی را بدرم و با تو، در کلمات، به تماشا بنشینم .

و این شروع دوباره نوشتن است. قدم در راه تاریک … پرسه در تاریکی .

Snow Storm - Steam-Boat off a Harbour's Mouth, 1842 By J. M. W. Turner
Snow Storm - Steam-Boat off a Harbour's Mouth, 1842 By J. M. W. Turner


پی نوشت:‌
ایده “راندن در تاریکی” را از جناب شاهرخ مسکوب وامدار هستم.



نوشته های دیگری از من و تکه ای از آن


لبخند یک زن زیباترین کلمه دنیاست.