در کار کلام
علیه فرهنگ ناموسکش (3): نقش مدرسه
این متن در ادامه این و این متنه.
متأسفانه وضعیت طوریه که وقتی میگی ناموسبازی اشتباهه، یه عده (عموماً قشر مذهبی) میترسند و سریع گارد میگیرند که اینها میخوان بیغیرتی و بیناموسی رو باب کنند. ذهن صفر و یکی همینه. کوچکترین نقدی به ناموس، از دید این عده، این طوری تفسیر میشه که منتقد مثلا خواستار بیبندوباری جنسیه.
اشتباه فهمیدند. من مشکلم با صورتی از ناموسبازیه که یه طرف با حمایتهای بیجا مانع از رشد شخصیت و استقلال طرف مقابل میشه. به نظرم تنها صورت صحیح غیرت این چیزیه که به یکی از دوستان گفتم:
قبلا گفتم اعضای خانواده وظیفه دارند از هم مراقبت و حمایت کنند. اما مساله اینه که این حمایت به چه صورت باشه. حمایت نباید مانع از رشد فرد بشه. حمایتی که باعث بشه استقلال شخصی فرد از بین بره، اشتباهه. اما آدمها به حمایت نیاز دارند. یه فرد هیچوقت نمیتونه و اصلا نباید خودش به تنهایی با تمام مشکلات و مسائلش سروکله بزنه. حتی اگه شده حمایت فکری، آدم به حمایت نیاز داره. این شاید درستترین صورت غیرت و ناموس باشه. من این صورت از غیرت اعضای خانواده در قبال همدیگه رو قبول دارم.
این صورت از غیرت محدود به یه جنس نیست. هر دو جنس باید نسبت به هم غیرت داشته باشند. کلاً اعضای خانواده باید نسبت به هم غیرت داشته باشند. اما رابطه باید برابر باشه. هیچ جنسی نباید بر دیگری حس تملک و برتری داشته باشه.
اما وقتی در عرف یه جامعه، غیرت اشتباه فهمیده و به سمت ناموسبازی و ناموسپرستی کشیده شده، این وظیفه حکومته که در مقام عقل کلّ مداخله کنه (البته خب حکومتی که حقیقتاً حکومت باشه) و فرهنگ رو اصلاح کنه.
گفتم که مدرسه مهمترین رسانه یه حکومت برای تعلیم و تربیته. طبیعتاً هر اصلاح فرهنگی بهتره از مدارس و با نسل جدید شروع بشه.
اما روش کار باید چی باشه؟
اول ببینیم در اینجا چی داریم.
یه جامعه داریم که با یه فرهنگ و عرف که بهطور مشخّص غلطه (ناموسکشی و ناموسپرستی). این فرهنگ از طریق خانواده خودش رو بازتولید میکنه. نسل جدید به دلیل عشق و اعتمادی که به نسل قدیم داره، سبک زندگی و منطق و اصول نسل قدیم رو قبول میکنه.
حکومتی که خواهان اصلاح فرهنگ و عرف اشتباهه، باید از بیرون وارد بشه و با مداخله بجا در این فرایند اختلال ایجاد کنه.
چطور؟
اول، جلب اعتماد و دوم، ضربه زدن به فرهنگ یا عرف بیمار از طریق وادارکردن کودک یا نوجوان به تفکّر در مورد بطلان این شکل از سبک زندگی.
اگه قرار باشه فرهنگ ناموسکش از بین بره و صورت صحیح غیرت جایگزین بشه، چند تا کار لازمه:
اول، تفکیک جنسیتی کودکان باید از بین بره. ارسطو میگه انسان هر فضیلتی رو از طریق عمل به اون فضیلت یاد میگیره. ما اگه بخواهیم به دختران و پسران نسل جدید یاد بدیم چطور با همدیگه یه رابطه سالم برقرار کنند، باید این کار رو از طریق عمل انجام بدیم، نه در حرف. احمقانه است اگه فکر کنیم دختر و پسر با حفظ کردن یه سری مزخرفات توی کتاب یاد میگیرند یه رابطه برابر تشکیل بدن. باید اجازه بدیم، بخصوص از هفت سالگی، با هم وارد رابطه دوستانه بشن و در ضمن رابطه بهشون یاد بدیم چطور رابطه رو برابر کنند.
مدرسه با دختر و پسری روبرو است که در عرفی زیستند که بهشون یاد نداده چطور با هم برابر برخورد کنند. طبیعتاً این دو وقتی با هم وارد رابطه میشن، در بدو امر، قادر نیستند رابطه برابر داشته باشند. اینجا جاییه که معلّم به عنوان نماینده حکومت و در مقام فرد اصلاحگر باید مداخله و قدم به قدم این دو رو به سمت رابطه برابر هدایت کنه.
چطور؟
به طور کلی، روشهای فبک برای این کار خوباند. مساله اصلی اینه که معلّم به طرق مختلف پیرامون مساله بحث راه بندازه و با طرح ایرادات جدّی بر تفکّر غلط کودک (که از والدین و جامعه اطرافش گرفته) ضربه بزنه؛ آروم آروم.
اما خب مساله اعتماد هم به همون اندازه مهمه. معلّم قبل از هر کاری باید اعتماد کودک رو جلب کرده باشه. اعتماد جلب نشده باشه، هر حرفی از سمت معلّم با سوطن کودک مواجه خواهد شد. کودک مدرسه رو حقیقتاً باید خانه خودش ببینه، جایی که میتونه به آدمهاش اعتماد کنه. این اعتماد لازمه، چون معلم باید حرفی بزنه که برخلاف حرف پدر و مادر کودکه و اگه اعتماد نباشه، کودک این حرف رو نخواهد پذیرفت.
مطلبی دیگر از این انتشارات
روسپیگری از شانههای انکار بالا رفتهاست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
زیستنگارهای در زمانهی بیداد
مطلبی دیگر از این انتشارات
نخواب زندگی.