Born of darkness, condemned to silence ✨🌙[{~•°stargirl°•~}]
سقوط یک ستاره دنباله دار
همیشه آخرین ها عمیق ترند ، عاشقانه ترند ، آخرین عکس ها زیبا ترند ، آخرین موسیقی ها شنیدنی ترند گرچه بارها شنیده شده باشند ، آخرین دقایق غم انگیز ترند ، آن دم که آخرین نگاهت به آسمان می افتد و ستاره ها چشمک زنان خبر از ابدیت تاریکی می دهند ، همیشه آخرین حرف ها غم انگیز ترند ، آن واژه های برخاسته از عمق اقیانوس تاریک وجودت نهایت درد را حس کرده اند ، بار ها گریسته اند ، خسته ی راه اند ، برآمده از عقل نیستند ، زاییده ی قلبی اند که در پس تاریکی شب به روشنی روز چنگ انداخته است ، همیشه آخرین نگاه ها موشکافانه ترند ، به دنبال نشانه ای از حیات اند ، در جست و جوی ستاره ای دنباله دارند شاید رویاهای مرده ی یک جنازه ی رستاخیز کرده اند . همیشه پایان داستان غم انگیز تر است ، همیشه دستی از درون اقیانوس درخواست کمک می کند اما زیر پاهایش خالی می شود ، یک دست تمام آن چیزی بود که نیاز داشتم ، یک لبخند ، یک محبت عاری از وظیفه ، یک پایان خوب ، تمام چیزی بود که از نویسنده ی دیوانه ی این کتاب می خواستم . همیشه آخرین لحظات طولانی ترند ، گویی تمام نشدنی اند ، گویی آغازی نداشتند اما کنون پایان این داستان را رقم می زنند ، گاهی دوست داشتن دگر کافی نیست ، ظرفیت که تکمیل شود دیوانگی هم دگر همپای زندگی نخواهد بود ، دگر حتی خاطرات هم نمی توانند این دفتر را از سوختن نجات دهند .گاهی ماندنی ها می روند ، گاهی رفتنی ها می مانند ، و میان این رفت و آمد آدم ها تو می مانی و قلبی زخم خورده و روحی که دگر روح نیست ، می خواهی جسمت را با چنگ و دندان نگه داری اما زوزه ی گرگ ها به گوش می رسد ، با همان صدای نفس های تندشان ، آن غریزه سیری ناپذیر خونی که در تک تک سلول هایشان حک شده است ، جسمت را به دندان می گیرند .
همیشه آخرین ها به یاد ماندنی ترند ، چون اولین ها ، چون داستان تعفن برانگیز آدم ها ، چون رفتن ماندنی ها ، چون دوست داشتن رفتنی ها .
from me
go on
leave me
im not sure
you need me
so don't cry
over me
.
.
.
.
~•°stargirl°•~
مطلبی دیگر از این انتشارات
روایتی دیگر در تلاطم روایات تلخ
مطلبی دیگر از این انتشارات
ترکیب تنهایی و پاییز
مطلبی دیگر از این انتشارات
آخرش خودکشی میکنم ...