این من نیز/ منکر میشود مرا/ من کو؟/ مرا خبر نیست/ اگر مرا بینی/ سلام برسان...
معرفی کتاب کتابخانه ی نیمه شب
تابهحال شده در نقطهای از زندگی بایستید و با خودتان بگویید اگر در آن روز تصمیم دیگری میگرفتم چه میشد؟ پاسخ سوال روشن است، حتماً برایتان پیش آمده است. زندگی مجموعهای از تصمیمات ماست و ما با اینکه در هر بزنگاهی سعی میکنیم بهترین تصمیم را داشته باشیم، نمیتوانیم از تردید فرار کنیم. تردید همیشه با ماست؛ تردید در این که شاید میتوانستیم بهتر عمل کنیم و تصمیمات درستتری بگیریم.همهی ما به محض اینکه پا به دنیای بزرگسالی و حتی نوجوانی میگذاریم، مجبور به تصمیمگیری هستیم. انتخاب رشته میکنیم، به دانشگاه میرویم، دوست پیدا میکنیم، بعد هم به سراغ شغل و فرد و موردعلاقهمان میرویم و در هر کدام از این تصمیمها، یک تغییر کوچک میتواند مسیر زندگیمان را به کل تغییر دهد و ما را به فرد دیگری تبدیل کند.کتاب کتابخانه نیمه شب روایت دختریست که در اوج اندوه و استیصال، با شکلهای دیگر زندگیاش مواجه میشود و میبیند که در هر دورهای تصمیمهای متفاوت چطور میتوانستند برایش زندگی متفاوتی بسازند. دختر هر کتاب را که برمیدارد به مسیر یکی از تصمیمهای نگرفتهاش میرود و میتواند انتهای آن تصمیم را ببیند. او در یک زندگی به رویایش میرسد و یک یخچالشناس میشود، در زندگی دیگر شناگری معروف و در زندگی بعدی یک خواننده. او همینطور بین زندگیهای مختلفی که میتوانست داشته باشد سر میخورد و تکتک حسرتهایش را میبیند.
همهی ما با خواندن رمان کتابخانه نیمهشب بخشی از خودمان را میبینیم؛ خودمان را که بهخصوص در موقعیتهای سخت مدام حسرت موقعیتهای ازدسترفته را میخورد و فکر میکند کاش زندگی امکان عقبگرد داشت.کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ رمان خوشخوانی است که از زاویهدید اول شخص روایت میشود، سیر داستانی پیچیدهای ندارد و با نثری روان و ساده نوشته شده است. آنچه این کتاب را از دیگر آثار متمایز میکند، ایدهی درخشان و قابلتوجه آن است؛ ایدهای که از اعماق درون انسان سربرآورده و حسرتها و رویاهای دور او را به قالب کلمه درمیآورد. شاید همین دست گذاشتن روی رویای مشترک بود که کتابخانه نیمهشب را به یکی از پرفروشترین و محبوبترین آثار تبدیل کرد و باعث شد در سرتاسر دنیا ترجمه شود.
در عین اینکه داستان بسیار جذاب، گیرا و کاملا نویی داره نوع نگاه آدم رو به زندگی تغییر میده، اینکه در بسیاری اوقات ما خودمون رو سرزنش میکنیم که چرا موقعیت یا فرصتی و از دست دادیم، که اگر فلان راه رو انتخاب میکردیم زندگی بهتر و دلخواه تری داشتیم. تو این کتاب شخصیت اصلی داستان این فرصت رو پیدا میکنه که تمام زندگی هایی رو که میتونسته داشته باشه به واسطه انتخابهایی که نکرده تجربه کنه و بهترینش رو انتخاب کنه
یک داستان خواندنی با چاشنی فلسفه! خوندن این کتاب رو به تمام افرادی که حسرت هایی در زندگی دارند و گاهی با خودشون فکر میکنند ای کاش فلان زمان فلان انتخاب رو کرده بودند پیشنهاد میکنم. درس هایی که از خوندنش گرفتم: درسته که در انتخاب مسیرهای مختلف زندگی مختاریم اما ممکنه نتیجه ی انتخابمون دست ما نباشه، پس میشه گفت گاهی حسرت هامون یه مشت حرف مفتن! تو تمام مسیرهای احتمالی انتخابی زندگیمون غم و شادی باهم آمیخته شدند. روح انسان وسعت زیادی داره و ما پتانسیل رسیدن به موفقیت های بیشماری رو داریم. موفقیت لزوما به معنای رسیدن به قله های بزرگ نیست، هرگز نباید اهمیت مسائل کوچک رو نادیده بگیریم. تمام موفقیت های ظاهری مثل رسیدن به ثروت، شهرت و... بدون عشق بی معناست!
علاوه بر قلم روان و جذاب نویسنده و وجود تخیل کافی و ماجراجویانه این رمان فلسفه قشنگ و محتوای قوی داره و خوندنش واقعا آدم رو به یه دنیای دیگه می بره؛به عنوان یک خواننده حس خوبی داشتم!
این کتاب بذر امیدهای از دست رفته رو دوباره در ذهن و دلتون میکاره. کتابی جذاب و واقعی ست، چرا که به نظر میرسه همه ی انسانها در شرایطی، حس ناامیدی رو که شخصیت اصلی این داستان تجربه میکنه، تجربه میکنن؛ و اینکه بفهمیم همه چیز با کوچکترین تغییر در انتخاب و تصمیم ما تغییر خواهد کرد واقعا امیدوار کننده است.
رمانی با ایده جدید و البته جذاب، ازون کتاباست که بعد از خوندنش به این فکر میافتی که یه تغییراتی در زندگیت بدی و جور دیگه ای به زندگیت نگاه کنی... نویسنده با استفاده از قوانین جهان های موازی و احتمالات و یکمی چاشنی تخیل داستانی رو نوشته که دید مارو نسبت به زندگیمون و زندگی هایی که آرزوشون رو داریم(حسرت ها) حسابی تغییر میده...
بعضی جاهاش احساس می کردم داره با من صحبت میکنه.
یک کتاب زیبا با داستانی جذاب و متفاوت ، داستان پردازی عالی و ترجمه ای که خوب بود اما میتونست روان تر باشه . تا دو سوم اول کتاب همه چیز خوب بود اما از اون به بعد یه مقداری حوصله ام سررفت گویی که نویسنده دیگه خلاقیتش ته کشیده و مطالبی رو فقط برای به اتمام رسوندن نوشته . از نظر محتوا فوق العاده بود و حرف های زیادی برای گفتن داشت اما انتهای داستان قابل پیش بینی بود و منظور کلی کتاب از اول قابل تشخیص بود
مطلبی دیگر از این انتشارات
چی میشد اگه میتونستید با عزیز مردتون تلفنی حرف بزنید؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
تابستانی همراه کتابها
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا کتاب ها تبدیل به طبل می شوند؟