«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
توجه! توجه! مطلبی که هماکنون میخوانید، اعلام خطر یا وضعیت قرمز است!
این آژیر خطر را گوش بدهید، ولی لطفاً به جای واژهی «حملهی هوایی»، «حملهی فرهنگی» را قرار دهید و لازم نیست که محلّ کار خودتان را ترک کنید و به پناهگاه بروید. هر جایی که هستید، همانجا بمانید. چون با شما خیلی کار دارم! (امروز: ۳۱ تیر ۱۳۹۹)
همراه شو عزیز تا بگویم چرا!
چند صباحی است که کتابی به نام«دختران جسور، دخترانی که گُفتند: نه!» با کیفیتی عالی و شمارگان بالا، منتشر و خیلی ارزانتر از آنچه که برای ناشرش، آب خورده است(!) به صورت اختصاصی از سوی دیجی کالا توزیع می شود!
مشخصات فیزیکی کتاب: این کتاب ۳۲۵ گرم کاغذ با کیفیت صرفش شده و ۲۰۸ صفحه دارد.
مشخصاتی که شما در دیجی کالا نمی بینید ولی در داخل کتاب یا روی آن، درج شدهاند:
قیمت: ۵۹۹۰۰ تومان!
شمارگان: ۵۰۰۰ نسخه!
نوبت چاپ: هفتم، زمستان ۹۸!
فروش اینترنتی: دیجی کالا!
اسم ناشر کتاب، «شفاف» است! با خواندن اسم ناشر، یاد دوستی افتاد که اسمش صادق بود و اصلاً صادق نبود!یاد دوستی افتادم که نام خانوادگی اش، «وفادار» بود و اصلاً بویی از وفا نبرده بود! یاد بنگاه املاکیای افتادم که دو تا شریک آن را اداره می کردند و اسمش را گذاشته بودند، «اتحاد» و از قضا همیشه در حال دعوا بودند!
۵۹۹۰۰ تومان قیمت واقعی این کتاب است. وقتی این کتاب به قیمت ۱۹۰۰۰ تومان توزیع می شود، به این معنی است که این وسط به ازای فروش هر کتاب، ۴۰۹۰۰ تومان ضرر، اتفاق می افتد! تنها برای ۵۰۰۰ نسخهای که در زمستان سال گذشته چاپ و توزیع گردیده، پای ۲۰۴۵۰۰۰۰۰ تومان ضرر در کار است! تازه این زیان، برای چاپ هفتم این کتاب است! حالا اگر در شش چاپ قبلی، این کتاب با همین شمارگان (۵۰۰۰) و با همین مبلغ( ۱۹۰۰۰ تومان) توزیع شده باشد، پای چقدر زیان در کار است؟!
همین الان ماشین حساب گوشی همراه یا لپ تاب خود را به کار بیندازید و عدد ۳۵۰۰۰ هزار را در عدد ۴۰۹۰۰ تومان ضرب کنید. نتیجهی عجیب را دیدید؟ ۱۴۳۱۵۰۰۰۰۰ تومان! با یک میلیارد و چهارصد و سی و یک میلیون و پانصد هزار تومان می توان به ۱۴۳۱ نفر از کسانی که بر اثر بیماری کرونا روزگارشان سیاه شد، مبلغ ۱۰۰۰۰۰۰ تومان به صورت بلاعوض پرداخت کرد تا حداقل مرهمی باشد بر زخم عمیق همچون آدمهایی که ترجیح می دن از کرونا بمیرند تا از غُرّونا!
حتماً برخی از شما دارید می گویید. حالا یک نفر هم که پیدا شده است و دارد برای افزایش سرانهی مطالعه، افزایش سطح آگاهی جامعه و فرهنگ سازی، هزینه می کند، این بی شعور صدایش درآمده است. از قضا بنده هم از جمله کسانی هستم که سخت معتقدم که ما باید تا جایی که می توانیم برای اینجور چیزها، هزینه کنیم. البته اسم این کار اگر درست و به جا انجام پذیرد، هزینه کردن نیست، سرمایه گذاری کردن است.
امّا بیایید کمی دقیق شویم و ببینیم این سرمایه گذاری کردن برای چاپ و توزیع ارزان این کتاب، واقعاً در راستای چه هدف یا اهدافی صورت گرفته است؟ بعد همگی بیاییم سنگ افزایش سرانهی مطالعه، افزایش سطح آگاهی جامعه و فرهنگ سازی را به سینه بزنیم!
به راستی چه می شود که چاپ و توزیع این کتاب با شمارگان بالا و با قیمت ارزان اولویت پیدا می کند؟ بنده از اول تا آخر این کتاب را خوانده ام. در این کتاب اسم صد زنی که در طول تاریخ به نوعی«نه» گفته اند آمده است. برای هر زن، یک صفحه توضیح آمده و یک صفحه نقاشی رنگی. نکته های عجیبی که باعث برانگیختن شکّ بنده شدند(شکّ در این که هدف از چاپ و توزیع ارزان و گستردهی این کتاب تا چه اندازه خیر و تا چه اندازه شرّ است؟!):
یک: آیا همین که دختری«نه» بگوید و ساز مخالف بزند، باید مورد ستایش قرار گیرد؟ این«نه» هایی که دخترهای داخل کتاب گفته اند تا چه اندازه سبب خیر و تا چه اندازه سبب شرّ شده است؟! با خواندن این کتاب متوجه خواهید شد که برخی از این«نه» گفتن ها خیلی هم ستودنی نیست. مثل دخترهایی که«نه» گفته اند و به درجات بالایی چون«دزد دریایی»، «جنگجو»، «جاسوس»، «چریک» و «مُبارز»، نائل آمده اند!
دو: در این کتاب اسم صد زن آمده است ولی نام هیچ زن ایرانیای وجود ندارد! آیا ناشر نمی توانست جای هزینه بر روی ترجمهی این نسخههای خارجی که در خیلی از موارد، مغایر با فرهنگ، عُرف و قوانین کشور ما هستند، از نویسندههای خوب خودمان بخواهد که نمونه های درجه یک داخلی را بیابند و یک کتاب کاملاً بومی سازی شده را منتشر کند؟ پس چرا این کار را نکرده است؟
سه: این کتاب حاوی مطالب خوبی نیز است. ناشر می توانست مطالبی را که مناسب دختران ایرانی و مطابق با فرهنگ، عُرف و قوانین کشور ایران است را گلچین کرده و به چاپ برساند. ولی این کار را نکرده است!
چهار: دختران من و شما چه مشکلاتی را برای خانواده و جامعهشان می توانند ایجاد کنند، اگر بخواهند راه برخی از دختران داخل کتاب را بروند؟ راهِ دخترهایی که«نه» گفته اند تا دزد دریایی!، جاسوس!، جنگجو!، چریک!، مُبارز! و... شوند؟!
پنج: چه کسی یا چه کسانی پُشت این قضیه هستند؟! چه هدفی را دارند دنبال می کنند؟ آیا این حجم از خودگذشتگی مشکوک نیست؟ نکند دارند دخترهای من و شما را تحریک می کنند که اگر فردا روزی، جایی حرکتی قانون شکنانه صورت گرفت، یک «نه» به من و شما بگوید و بپرد وسط میدان هنجارشکنی، تا اسمش بروم داخل مجلدهای بعدی و بومی این کتاب؟!
شش: چگونه می توان کتابی که در آن دخترانی جسارت کرده اند و با «نه» گفتن، در کسوت «دزد دریایی»، «جنگجو»، «جاسوس»، «چریک» و «مُبارز» درآمده اند را می توان برای تمام گروههای سنّی، مناسب دانست؟ بنده برخی از مطالب این کتاب را برای دخترهای چهل ساله نیز مناسب نمی دانم، چه برسد به دخترهای چهار یا چهارده ساله. به راستی درج عبارت«مناسب برای تمام گروههای سنّی» در چنین کتابی، به خودی خود، بسیار
بحث برانگیز نیست؟!
هفت: برای رد گم کردن و جلوگیری از اعتراض که چرا و چگونه همچون کتابی از وزارت ارشاد، مجوز گرفته است و خیلی از کتابهای خوب و درجه یک بومی، نمی توانند مجوز بگیرند؟ نام چند زن کاردرست که نویسنده، دانشمند و... شده اند و یا به جاهای خوبی رسیده اند نیز در این کتاب، آمده است!
هشت: چرا همین کتاب توسط ناشران دیگر، در دو مجلّد و برای گروه سنّی های متفاوت چاپ شده است نه در یک جلد؟چرا با قیمت هایی بالاتر منتشر شده و به ارزانی آن یک جلدی که توسط دیجی کالا دارد توزیع می شود، نیست؟(کمی جلوتر در مورد کتابهای مشابه همین کتاب، نوشته ام.)
از قضا، کس یا کسانی که پُشت این ماجرا هستند، بسیار موفق عمل کرده اند! چرا؟!
تا چند شب پیش،۴۲ نفر برای این کتاب نظر نوشته بودند.
دو تا از مخالفترین نظرهای نوشته شده برای این کتاب با کمترین تاییدها:
یک: خوبه من برای دخترم خریدم خودم خوشم اومد. البته شخصیت ایرانی نداره و عمل بعضی از شخصیت هاش خیلی مطابق با فرهنگ ایرانی ها نیس.(۰ بله و ۰ خیر)
دو: خیلی کتاب خوبیه ها ولی خب من یه نسخه ایرانی از این کتاب دارم به اسم زنان پیشرو... به نظر من اون کتاب خیلی بیشتر برای دختران ایرانی جذابه... چون شرایط زندگی اون زنان خارجی برای دختران ایرانی نامفهومه ولی شرایط زنان ایران کاملا ملموسه... به طور کلی کتاب خوبیه ولی با سلیقه و شرایط زندگی دخترای ایرانی خیلی سازگار نیست... .(۰ بله و ۰ خیر)
حجم تایید این نظرها(!) نشان دهندهی این است که: این روزها، دیگر حرف حساب، خیلی مشتری ندارد!
دو تا از موافقترین نظرهای نوشته شده برای این کتاب با بیشترین تایید ها!:
یک: بجای اینکه برای بچه هاتون سیندرلا و سفید برفیو بخونین تا منتظر کسی باشن تا خوشبختشون کنه اینو براشون بخونین تا خودشون دنبال آرزوها برن.(۷۷ بله و ۲ خیر)
دو: کتاب مشتمل بر ۱۰۰ داستان از زنان موفق به همراه تصویر نقاشی شده آنان است. کتاب متن قوی و ترجمه خوبی دارد. کتاب منطبق بر متن اصلی ترجمه شده و حذف و اضافه ندارد.فقط ۲ تصویر از ۱۰۰ تصویر به دلایل ممیزی حذف شده اند. در کل فوق العاده است. بهترین هدیه برای دختران و زنان در هر سنی. نقاط قوت: تمام رنگی با چاپ عالی/ترجمه عالی/تصاویر عالی/متن قوی و ویرایش حرفه ای/انرژی بخش.(۵۰ بله و ۳ خیر).
حجم تایید این نظرها(!) نشان دهندهی این است که: این روزها، خیلی هامون خواب تشریف داریم!
دلایلی که باعث شدند تردیدهای بنده پُر رنگ تر گردند:
یک: کتابهای مشابه همین کتاب که از قضا برای همین نویسنده ها نیز است، ولی توسط ناشرهای دیگر چاپ و در دیجی کالا، به فروش می روند، قیمتشان به این ارزانی نیست و در گروه های سنّی متفاوتی دسته بندی شدهاند!
دو: کتاب خوبی مانند« هنر عشق ورزیدن» نوشتهی اریک فروم، با اینکه ۵۰ صفحه کمتر و ۱۱۰ گرم سبکتر است، بایستی با برگه های ساده و کاهی، در شمارگان دویست عدد(بله دویست عدد!) و با قیمت ۲۱۰۰۰ تومان در همین دیجی کالا توزیع می شوند. می دانید چرا؟ چون این کتاب، از حمایت عجیبی که از کتاب دختران جسور می شود، برخوردار نیست!
سه: چرا این تصویر برای پُشت جلد کتاب انتخاب شده است؟!
ایشان خانم سونیتا علیزاده هستند. چرا تصویر وی باید روی جلد کتاب بیاید؟!
این تصویر برگرفته از نقاشیای است که در کنار زندگینامهی ایشان آماده است. نقاشی را خانم «سامیدها گونجل» که یک تصویرگر کودکان است، کشیده است:
حالا این نقاشی از کجا آمده است؟ این نقاشی برگرفته از یکی از عکس های ایشان است. با این تفاوت که ایشان در آن عکس، اصلاً لبخندی بر لب ندارد!
شما برای جذب مخاطب (آن هم در تمام گروههای سنّی) باید از تصویری استفاده کنید که جذب کننده باشد، نه دفع کننده! برای همین چه تصویری از نقاشی خانم «سامیدها گونجل» برای جذب دختران ایرانی علاقه مند به کارتون و رپ، بهتر؟! هیچ کدام از نقاشی های داخل کتاب مذکور، به این اندازه برای روی جلد کتابی که قرار است به مخاطب ایرانی فروخته شود، مناسب نیست. از همه لحاظ: هم از لحاظ پوشش، هم از لحاظ ژست. خلاصه اینکه جنگ روانی هم مقرّرات خودش را دارد!
با کمال احترامی که برای دختران مظلوم افغان قائل هستم. به نظرم ایشان بیهوده معروف شده اند. چون نسبت به رپ خوانهای دیگری که بنده میشناسم، حرفی برای گفتن ندارد. اگر پای سیاست و داستانهای دیگر
در میان نبود، ایشان هرگز قابلیت مطرح شدن را پیدا نمی کرد. خودتان اوج هنر ایشان را ببینید!
تصویر روی جلد مجلّدهای کتاب اصلی(بدون تصویر اشخاص!):
چهار: درج اسم لاتین دخترها در کنار تصویر نقاشی شدهشان، برای اینکه اگر نام فارسی برخی از این افراد را جستجو کنید چیزی دستگیرتان نمی شود. ولی وقتی اسم لاتین را جستجو کنید، به تمام منابع خبری و تصویری آنها دست پیدا خواهید کرد!
پنج: زندگینامهی ماد استیونس واگنر، هنرمند تتو. یکی از عجیب ترین و نامناسبترین زندگینامههای نقل شده در این کتاب است. خداییش زندگینامهی کسی که تمام بدنش را می دهد به یک مرد تتوکار تا برایش خالکوبی کند و بعد شیفتهی او و هنرش می شود و با او ازدواج می کند، به چه درد دختران ما می خورد؟! آن هم برای تمام گروههای سنّی! تصویر نقاشی شدهی این زن در کتاب:
شش: زندگینامهی ماری ادواردز واکرِ جراح. زندگینامهی وی اینجوری شروع می شود:«یکی بود یکی نبود. دختری بود بنام ماری که هر لباسی دلش می خواست می پوشید. پیراهن، شلوار، چکمه... .» این جمله به فرزند دختر شما چه چیزی را می آموزد؟! در ادامه می خوانیم:«در آن زمان معمول بود که زنان چند لایه لباس روی هم بپوشند که راه رفتن و حتی نفس کشیدن را برای آنان سخت می کرد.»، در اینجا شما یاد چه می افتید؟ یاد زنانی که در همین جامعهی امروز ما حجاب کامل دارند و حتی در گرما، سختی این نوع پوشش را به جان می خرند. و در ادامه می خوانیم:«اما پدر و مادر ماری برخلاف والدین دوستانش اعتقاد داشتند هر کس از جمله دختران باید هر طور دلشان می خواهد، لباس بپوشند.»، در اینجا نیز به طور غیر مستقیم به دختران ما آموخته می شود که پدر و مادر خوب، پدر و مادری هستند که اجازه بدهند که دخترشان هر چیزی که خواست بپوشد! به پدر و مادرها هم آموخته می شود که تنها موقعی خوب هستید که اجازه بدهید، دخترتان هر چیزی که خواست، بپوشد! از تمام این حرفها که بگذریم آیا زندگینامهی همچون آدمی، اصلاً قابل طرح است؟!
هفت: دو نفری که حتی تصویر نقاشی شدهشان، برای اخذ مجوز از ارشاد، سانسور و حذف گردیده است: مایا گابیرای موج سوار و میستی کوپلندِ بالرین! یعنی اوضاع تصاویر این دو جوری بوده است که حتی درج نقاشیشان نیز مشکلساز بوده است!
هشت: یک تحقیق کوچک در مورد دختران ایرانی به شما نشان خواهد داد که دخترانی که با تمام محدودیت های موجود در کشورمان در زمینههای علم، هنر، ورزش، ادبیات و نویسندگی و... به درجات بالایی رسیدند، به مراتب شایستهتر از بسیاری از دختران جسوری هستند که نام آنها در این کتاب، آمده است.
نه: نمی دانم چرا در اکثر مواقع نسخهای که خارجیها برای ما می پیچند، اینقدر مطرح می شوند؟! به عنوان مثال کتاب «تختوابت را مرتب کن» اثر ژنرال ویلیام اچ. مک ریون، دریاسالار بازنشستهی ارتش آمریکا، که چند صباحی است نقل محافل شده است. وقتی این کتاب را خواندم، تمام تبلیغاتی که برای این کتاب می شود را بیهوده یافتم. چاپ و نشر این دست کتابها فقط برای پرت کردن حواس مخاطب ایرانی از اسطورههای بومی خودش است و بس. جناب ژنرال آمریکاییِ نویسندهیِ این کتاب در مقایسه با اسطورهایی چون صیاد شیرازی، شهید مصطفی چمران، شهید حسین لشکری و خیلی از عزیزان دیگر، هیچ حرفی برای گفتن ندارد. امّا درج جملهی گول زنندهی«از پر فروشترینهای نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۷» در کنار کتاب کافی است تا آب از لب و لوچهی ما راه بیفتد!
ده: اصلاً چرا دختران جسوری که«نه» گفتند؟ آیا هر«نه»گفتنی پسندیده است؟ مانند«نه»گفتن به قوانین کشوری که در آن زندگی می کنیم! یا «نه»گفتن به هنجارهای اجتماعی!
یازده: خیلی از دخترهایی که نامشان در این کتاب آمده است در راهی که انتخاب کرده اند، آنقدرها هم موفق نشده اند و چنگی به دل نمی زنند!
دوازده: چرا کتابهای خوب از همان مرحلهی اخذ مجوز به مشکل می خورند؟ مجوز هم که می گیرند، در شمارگان بسیار پایین و با یک عالمه دردسر توزیع می شوند؟ تازه در اکثر موارد خود مولف بینوا باید هزینهی چاپ کتابش را پرداخت کند! ولی کتابهای اینچنینی با شمارگان بالا و با فداکاریهای عوامل پشت پرده و دیجیکالا، به صورت گسترده و با قیمت نازل، توزیع می شوند!
چند نکتهی دیگر را بگویم و بروم:
یک: این مطلب قرار بود تحت عنوان«آیا دیجی کالا مهربان است؟» و در چند بخش و طولانی تر نوشته شود. ولی ترجیح دادم هم نام مطلب را عوض کنم و هم تمام حرفهایم را در یکجا، جمع کنم.
دو: می خواستم زندگینامه های عجیب دیگری که در این کتاب مطرح شده است را مورد نقد قرار دهم ولی ترسیدم مطلب از صبر و تحمّل شما عبور کند و خستهتان کند. بنابراین کلّی حرف نگفته باقی ماند. امّا دلم خوش است به: «العاقل يكفيه الاشاره.»
سه: وقتی ماجرایی که در این مطلب به آن اشاره کردم را می گذارم کنار اتفاق هایی همچون قاچاق هزاران اسلحه به کشور، افسار گسیختگی بازار ارز و طلا و مسکن و خودرو و اتفاق های دیگری که چون از وقوع حتمی آنها آگاهی کافی ندارم، بازگو نمی کنم. نمی توانم خوشبین باشم و وقوع تمام این رویدادها را همین جوری و شانسی بدانم.
چهار: شاید برخی از شما بگویید دستانداز توهم توطئه دارد. امّا بنده در جواب شما خواهم گفت که اتفاقات ریز و درشت و پنهان و آشکاری در زیر پوست شهر، در حال وقوع است که بی شکّ قرار است به اتفاق های بزرگتری ختم شوند. اتفاق هایی که شاید در روزها یا ماههای آتی، شاهد آنها باشیم. بنابراین بد نیست که حداقل احتیاط کنیم و حواسمان را کمی بیشتر جمع کنیم تا غافلگیر نشویم.
پنج: بنده این مطلب را در حالی نوشتم که متاسفانه مطمئن بودم انتشار این مطلب به فروش بیشتر برخی از کتاب هایی که در این مطلب به آنها اشاره کردم، منجر خواهد شد. امّا جواب بنده برای مجاب کردن خودم، همان جواب پزشکان به بیمارهایشان است. وقتی پزشکان دارویی را برای بیمارشان تجویز می کنند که عوارض زیادی دارد و با اعتراض بیمارشان روبرو می شوند، این جواب را به آنها می دهند:«بیماری شما اگر درمان نشود، عوارضی به مراتب بیشتر از عوارض داروهایی که برای شما تجویز می کنم، خواهد داشت!» البته خوانده شدن این کتابها با حواس جمع و با آگاهی قبلی، برای شما مشکلی که به وجود نمی آورد هیچ، بسیار مفید خواهد بود. انشاءالله
دو مطلب قبلیم:
حُسن ختام:
مطلبی دیگر از این انتشارات
الم شنگه! (هر جوری که میتونی بقیه رو "بد حجاب" یا "با حجاب" کُن!)
مطلبی دیگر از این انتشارات
خطرِ بی دُم شدگان!
مطلبی دیگر از این انتشارات
نصیحه البُلوک فی السیر و السلوک!