من هم امتحانش کردم...


امروز از فرط بی حوصلگی که دل و دماغ هیچ کاری را نداشتم، تصمیم گرفتم به دعوت جناب دست‌انداز لبیک گفته من هم امتحانش کنم.

البته پیدا کردن کتابی که بتوان آن را امتحان کرد قدری مشکل بود. در میان کتاب‌های شعر چند کتابی بود اما هیچکدام را مناسب حال فعلی ندیدم. جز حضرت مولانا را.

پس نیتی کرده و تفالی به حضرتش زدم که ابیات زیر آمد.

دزدید جمله رخت ما لولی و لولی زاده‌ای----------------در هیچ مسجد مکر او نگذاشته سجاده‌ای

خرقه فلک ده شاخ از او برج قمر سوراخ از او----------------وای ار بیفتد در کفش چون من سلیمی ساده‌ای

زد آتش اندر عود ما بر آسمان شد دود ما---------------- بشکست باد و بود ما ساقی به نادر باده‌ای

در کار مشکل می‌کند در بحر منزل می‌کند----------------جان قصه دل می‌کند کو عاشقی دل داده‌ای

دل داده آن باشد که او در صبر باشد سخت رو----------------نی چون تو گوشه گشته‌ای در گوشه‌ای افتاده‌ای

در غصه‌ای افتاده‌ای تا خود کجا دل داده‌ای----------------در آرزوی قحبه یا وسوسه قواده‌ای

شرمی بدار از ریش خود از ریش پرتشویش خود----------------بسته دو چشم از عاقبت در هرزه لب گشاده‌ای

خوب است عقل آن سری در عاقبت بینی جری----------------از حرص وز شهوت بری در عاشقی آماده‌ای

خامش که مرغ گفت من پرد سبک سوی چمن----------------نبود گرو در دفتری در حجره‌ای بنهاده‌ای



می‌خواستم کمی هم در مورد مضامین آشکار و پنهان شعر صحبت کنم اما جناب مولوی اینقدر صریح صحبت کردن با ما که نیاز به زیاده گویی نیست.

https://virgool.io/pluscriticism/mank-hhghciwnr6q9