معرفی فیلم| فیلم منک،‌ خوب اما نه آنقدر

سینمای هالیوود خصوصا در دوران رکود بزرگ شاهد یاغیان بسیار زیادی بود. کسانی که آن زمان دلباخته مدل شوروی بودند. کسانی که می‌خواستند آرمانشهر سوسیالیستی را در یک کشور لیبرال پیاده کنند. ایده‌ای که امروز می‌دانیم یا نمی‌شود یا اگر بشود، نه تنها چیزی را درست نمی‌کند بلکه هرآنچیزی که در آن کشور وجود دارد نیز از بین می‌برد.

فیلم منک ما را به آن دوران می‌برد. زمانی که نقد سرمایه‌داری سرفصل تمام داستان‌های روزمره و فولکور جامعه بود. فیلم، داستان زندگی هرمان منکوویکز (کسی که اسمش به اندازه زندگی‌اش عجیب است) را روایت می‌کند.

تذکر: متن حاوی اسپویل است.

فیلم بسیار بد شروع می‌شود به گونه‌ای که شاید تا نیم ساعت ابتدایی فیلم، ما نمی‌دانیم قضیه چیست. این خصوصیت دوست‌داشتنی فینچر است. شما را در یک گیجی خاص قرار می‌دهد. سپس اطاعات خاصی را که باید دریافت کنید، به شما می‌دهد و در نهایت در اوج گیجی شما را رها می‌کند.

اما این فیلم تماما یک فیلم فینچری نبود. مهم‌ترین دلیل آن، سیاه و سفید بودنش است. این گونه فیلم‌ها نیاز به مهارت بسیار بالایی در کارگردانی است که فینچر به خوبی از پس ان برآمده است. به شخصه تا پایان فیلم متوجه نشدم که چرا فیلم باید سیاه و سفید باشد. (از ابتدای فیلم نام اورسون ولز به نظرم آشنا آمد اما نه خلاصه فیلم را خوانده بودم و نه حوصله داشتم نامش را سرچ کنم). در پایان فیلم که متوجه شدم اورسون ولز همان سازنده فیلم همشهری کین است به ناگهان بسیاری از موضوعات فیلم برایم روشن شد.


فیلم علاوه‌بر اینکه ادای احترامی به فیلم همشهری کین (در هشتادمین سالگرد ساخته شدن آن است) بلکه به نوعی به تقابل با آن نیز پرداخته است. شاید دلیل سیاه و سفید بودن این فیلم آن باشد که فینچر می‌خواهد با همان امکانات دهه ۱۹۴۰، به نبرد با اورسون ولز برود و از نظر من موفق هم بوده است. حتی اسم‌ها نیز این مقایسه را اجتناب ناپذیر می‌کنند. ای کاش فینچر اسم فیلم خود را همشهری منک می‌گذاشت تا همه‌چیز کامل شود.


اگر بخواهم بسیار کوتاه نقاط قوت فیلم در مقایسه با همشهری کین را نام ببرم، باید به فیلم‌نامه‌ی استثنایی فیلم منک اشاره کنم. فیلم همشهری کین اگرچه از نظر انسجام روایت بسیار بهتر از منک عمل می‌کند اما به شدت تیپیکال است. فیلم منک اما از یک روایت بسیار خلاقانه بهره می‌برد. فلش‌بک‌های فیلم منک حساب شده و به جاست. ما هرگز تصور نمی‌کنیم کات‌ها بی خود در جای نامناسب داده شده است.

اگرچه فیلم منک به راحتی می‌توانست بعضی نقاط حساس را به خوبی باز کند. به عنوان مثال درگیری بین اورسون ولز و منکویکز و یا ماجرای اسکار گرفتن منکویکز و همینطور ماجرای خودکشی دوست منک. تمام اینها جای کار داشت اما این چیزی از ارزش‌های فیلم کم نمی‌کند. برای من این فیلم کمی بالاتر از همشهری کین قرار می‌گیرد تنها برای اینکه از شخصیت اورسون ولز خوشم نمی‌آید.



اما جدای از فرم فیلم، محتوای فیلم نقدی جدی به سرمایه‌داری ریشه‌دار در هالیوود دارد. ما شاهد دو خط داستانی هستیم که اگرچه یکدیگر را تکمیل می‌کنند اما کاملا از یکدیگر جدا هستند. یکی زمان حال که منک در حال نوشتن داستان همشهری کین است (این یکی از نقاط ضعف داستان است. ای کاش این روند نوشتن برای ما بیشتر باز می‌شد. اگرچه این را می‌توان از محافظه‌کاری فینچر دانست.) دیگری زمان رکود بزرگ است که صنعت سینما در حال فروپاشی است و سوسیال دموکرات‌ها در حال قدرت‌گیری هستند.

به شخصه معتقدم، ساخت فیلم‌هایی مانند منک یا ترومبو، که نوعی ادای دین به سوسیالیست‌های دوران مک‌کارتیسم و دوران رکود بزرگ هستند، تا حدود در راستای قدرت‌گیری دموکرات‌های سوسیالیست و همینطور گلوبالیست‌ها است. ما امروزه با پدیده‌های عجیبی در دنیا مواجه هستیم. از یک طرف ترامپ (و اکنون تا حدود کمتری بایدن) و تمام اتحادیه اروپا که زمانی طرفدار چندجانبه‌گرایی بودند، حرف از انحصار و پروتکشنیسم می‌زنند. از یک طرف ژی جین بینگ رئیس کمونیست‌ترین کشور دنیا و پوتین رئیس جمهور روسیه از چندجانبه‌گرایی حمایت می‌کنند.

به فیلم بازگردیم. ما می‌بینیم که در اوایل فیلم، جایی که مناظرات انتخاباتی داغ است، منک در یک مهمانی شجاعانه در برابر سرمایه‌سالاران سینمای هالیوود می‌ایستد و از ایدئولوژی سوسیالیسم دفاع می‌کند. می‌گوید کمونیسم یعنی تقسیم فقر و سوسیالیسم یعنی تقسیم ثروت (می‌دانیم چرند است). اما از آن مهم‌تر واکنش‌های سرمایه‌داران است. کسانی که حتی از وضعیت دنیا خبر ندارند و نمی‌دانند که اردوگاه کار اجباری چیست.

جایی دیگر ال.بی را می‌بینیم که از اعضای خانواده! مترو گلدن مایر می‌خواهد که نصف حقوقشان را بپردازند. کسی می‌گوید: «نصف حقوق برقکارها و نورپردازها...» بله یک بازیگر که میلیون‌ها دلار درآمد دارد، با کم شدن نصف حقوقش مشکلی نخواهد داشت اما کسی که با کف حقوق در حال کار کردن است می‌تواند چنین کند؟ این موضوع طعنه‌ای است به شرایط فعلی هالیوود. جایی که به مشکلات مالی خورده‌اند، صنعت سینما مختل شده است و بسیاری از طرح‌ها یا تعلیق شدند یا به طور کامل لغو شده‌اند. چه کسی این میان ضرر می‌کند؟ قاعدتا بازیگران و سرمایه‌داران نیستند. بلکه برقکارها و نورپردازها هستند. در نهایت نیز منک طعنه جالبی به وی می‌زند. هنگامی که ال.بی سخنرانی اش را تمام می‌کند به برادرش می‌گوید: «ننگین‌ترین چیزی که دیده‌ام نبود»


اما سکانس حساس و استثنایی فیلم، جایی است که همه‌چیز ظاهرا به حالت عادی بازگشته است، اقتصاد تا حدودی از رکود خارج شده و ما در یک مهمانی هستیم. جایی که ال.بی در حال صحبت در مورد بهترین سال ام.جی.ام است و ناگهان منک وارد می‌شود. تا حدود زیادی مست وارد شده و داستانی را تعریف می‌کند که شباهت زیادی به دون کیشوت دارد. اما مشخص می‌شود که دون کیشوت خود منک است. منک تا آن زمان تصور می‌کرد ال.بی پشت قضایا است اما ناگهان متوجه می‌شود که ال.بی خودش نیز یک پادوی ساده است. بلکه هرست ارباب ال.بی است. سپس جا خورده و تا حدودی متعجب به حرف‌های هرست گوش می‌کند و از مهمانی خارج می‌شود. دراینجا به نظرم یکی از استثنایی‌ترین سکانس‌های هالیوود را تماشا کردیم. جایی که روابط پشت پرده عمیقی از هالیوود برای ما آشکار شد. اینجا یکی از آن قسمت‌هایی بود که باز برگشتیم به گذشته و دوباره وقایع فیلم را مرور کردیم و دیدیم: «آره حالا همه چیز منطقی به نظر میاد».

با این همه فیلم برای من در زمره فیلم‌های درجه یک فینچر نیست. همچنان فینچر را با باشگاه مشت‌زنی و هفت می‌شناسم.



https://virgool.io/pluscriticism/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AE%D8%B1%D9%88%D8%AC-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%85%D9%87%D9%85-sqasx8htgpmu
https://virgool.io/pluscriticism/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AA%D9%86%D8%AA-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D9%81%D9%87%D9%88%D9%85-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%B9%D9%86%DB%8C-i88dly6cd1kn