تا می توانی بخند، خنده داروی ارزان قیمتی است♡^^ (INTJ)
بماند گر انتظار میکشم
بماند گر انتظار میکشم.
بماند گر روزهایم غرق در شب های بیکسی
و باغِ سرسبزِ دلم، به هیزم تو، آتش را در آغوش گرفت.
و خودم نیز تهیام از تو و پرم از یادت
بماند گر خورشید رخ برمیگرداند ز من
و ماه تکیه بر خودخواهی میزند.
تواضع ماه مرد؛ چرا آسمان ستاره ندارد؟!
چرا تو طلوع نخواهی کرد!
چرا من سبز نمیشوم!
لبریزم ز چرا و بماند که چرا...
بماند که راه، بهانهای به دامنت زد...
خزان غوغا به پا کرد و توفید طوفان
برگ، ارامگاهش پای ریشه اش
میماندی لاقل پای دلم
پای وطنت، پای ریشهات
عطیه اسکندری
13 مهر
"1400"
مطلبی دیگر از این انتشارات
عشای ربانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
پاییزانه عاشقی (دوازده)
مطلبی دیگر از این انتشارات
گزارش سال 1399 دیجیکالا، همان طور که انتظار داریم.