بوقلمون شب عید...

در خیابان قدم میزدم

زیر آسمانی گرفته تر از قلب خودم

هوای سرد پائیزی همه چیز را بحالت

نیمه انجماد در آورده و

انگار زندگی پیش رویم را  در یک تابلو بنمایش گذاشته بود.

دست درجیب های خالیِ پالتویِ پشمی

با سوراخ ته جیبم

بازی می کردم

تا شاید گرسنگی از یادم برود

درست الآن روز سوم بود که چیزی برای خوردن نیافته بودم

هر روز همین اطراف پرسه میزدم

تا آخر شب بتوانم در یک پارک

لابه لای درختان

بخوابم بدون مزاحم شدن

انسانی فضول

یا مامور شهرداری

و بدتر از همه از راه رسیدن یک پلیس

چراکه ولگردی جرم است

حتی برای من بی خانمان

کم کم سوء چشمانم نیز مثل قوت سر زانوهایم رو به افول می رفت

تابستان گذشته زندگی ام زیر و رو شد

ودرست مثل یک فیلم سیاه

خیلی راحت بخاطر اینکه نتوانستم

اقساط و نیز اجاره معوقه را پرداخت کنم

سر از کوچه و خیابان در آوردم

و ولگردی یا همان بی خانمانی شد تقدیر من

کم گم نگران از راه رسیدن زمستان و سرمایش هم بودم..

در زمستان دیگر نمیشد زمین را تشک و آسمان خدارا لحاف کرد

داستان دخترک کبریت فروش را وقتی زیر کرسی یا کنار شومینه بخوانی زیباست

اما در تجربه ی واقعی

موضوع خیلی فرق دارد

غرق در این افکار بودم که

چیزی جلوی چشمانم برق زد

جلوتر رفتم

حدسم بر خلاف بختم درست از آب در آمد

یک سکه بود

سریع آنرا برداشته و سمت یک نانوایی روانه شدم

نانوا با دیدن من از پشت ویترین جلو آمد

سکه را کف دستم گرفتم

او نیز نانی داغ را

در عوض آن  به من داد

نان را در پالتوی خود پنهان کرده

و به سمت  پارک جنگلی دویدم

تا  بتوانم آنجا با خیال راحت شامم رامیل کنم

بعد از سه روز گرسنگی این نان کمتر از

بوقلمون شب عید نبود

همینکه خواستم بخورم

سگی لاغر و نحیف از راه رسید

و با چشمان ورقلمبیده ی خود

به من و نان زل زد

واقعا برایم سخت بود که ببخشم

اما ظاهر سگ دلم را لرزاند

و این لرزش بد هم نبودچراکه کمی احساس گرما کردم

انگار گاهی سوختن دل

حکم هیزم را دارد، برای گرمای زندگی !

تکّه ای از نان را به سگ دادم

و باهم شروع به خوردن کردیم

وضع او از من بی خانمان هم بدتر بود

آنشب را همانجاکنار هم

روی کارتنی که بر روی چمن ها

پهن کرده بودم

لابلای درختان خوابیدیم

به امید اینکه

بخاطر لطف من؛ به یک حیوان گرسنه

بتوانم فردا کاری را

بدون درخواست ضامن و تشریفات

و ترجیحا با یک جای خواب

پیدا کنم

شبتون خوش و رویایی......