من دوبار زاده شده ام!!!

دیروز که در ترتیب اتفاقی لیست موزیک گوشی ام دو track ترکی و فارسی پشت سر هم پخش شدند فهمیدم که درک دنیا و زیباییهای شنیداری برای من،دو یا حتی صد برابر یک فرد تک زبانه هست!

اولین موزیک، تصنیف در خیال استاد شجریان بود .شاید برای منی که با ادبیات سازگاری بیشتری دارم اشعار و ترانه های موزیک خیلی مهم و البته تعیین کننده برای بارها و بارها گوش دادن به آن موزیک باشد.دلم غنج میرفت برای نوای سنتور و سه تار و عود و گامهای بلند و صدای آسمانی استاد.اشعار به جانم مینشست.موسیقی توی رگهایم می دوید و نواها در حلزون گوشهایم میچرخیدند و روحم را به پرواز در می اوردند!

آهنگ بعدی یک موزیک فولکلور با صدای یک بانوی هنرمند آذربایجانی بود و باز هم سلولهای ناسیونالیسمی درونم با نوای گارمان و کمانچه و بالابان به جنبش درآمدند.هم نوا شدم وبا صدای ناکوکم خواندم:

«یاریما دئمیشم منه ساز آلسین
سازی چالیم دردی غمیم آزالسین
مگر من الموشم یاریم قوجالسین
...»

موسیقی قدرت عجیبی دارد. بر خلاف زمانی که شجریان گوش میکردم و مولانا را ستایش میکردم و در درونم حس ایران دوستی ریشه میزد ؛ این باردلم بیتاب سهند بود و سبلان.به جریان نرم آراز می پیوستم و دلم برای شکی و شیروان و قره باغ که هیچگاه ندیدمش تنگ می شد!

من دو دنیای متفاوت را تجربه میکنم.دو پیشینه و دو زبان!

حتی اگر بگویم احساسات ما را زبانمان شکل میدهد یاوه نگفته ام!جنس خنده های من وقتی آذربایجانی میاندیشم با زمانی که فارسی می اندیشم متفاوت است!
عمق غمهای آذربایجانی ام بیشتر از غمهای فارسی من است!
من به دو زبان می اندیشم ،به دو زبان میخندم و می گریم!

من با قامت سارای عاشق میشوم و به شیوه ی شیرین شهر آشوبی میکنم!

من با زبان شهریار می اندیشم و با قلم حافظ مینویسم!

من دوبار به دنیا آمده ام یکبار در دامان سهند و یکبار در قله ی دماوند!

من دو انسانم با دو دنیای متفاوت اما موازی!

آنقدر کشف این دو دنیا و تجربه ی آن برایم زیبا و لذت بخش بود که فرزندم را شریک لحظه هایم خواهم کرد.کاش بتوانم دنیاهای بیشتری را به او بشناسانم اگر چه دنیای زبان مادری انسانها؛ امن ترین ، زیباترین و بی آلایش ترین دنیاهاست!

آسیه محمودی

شعر ترکی شهریار
شعر ترکی شهریار