کابوس نامه
نامهای برای لیلا
اولین بار صدایت را پشت تلفن شنیدم.
- سلام. لیلا هستم. یک دوست.
و من بعدها دریافتم که هیچگاه هیچ مجنونی به پای این لیلا نخواهد رسید.
انگار تو قطعهای عاشقانه بودی که در روزهای آخرِ خرداد، دست روزگار از کتاب شعری جدایت کرده و به دنیا آورده بود، تا بهار را به تابستان پیوند دهی، عشق را به گرما و آرامش را به پویایی و تحرک.
به گمانِ من، تو عصارهی تمام حسهای خوب وناب جهان هستی.
مثل رقص آذری در سالن کوچک رقص، لمس تارهای گیتار، صدای کشیده شدن قلم نی روی کاغذ و شعرهای مولانا...
مهربانیهایت، رود است؛ میرود تا به دریا برسد.
و زیباییات را بگذار از زبان نادر ابراهیمی بگویم :
«صورتت مثل خط نستعلیق و بیتی از حافظ زیباست.»
و چشمانت قصهایست؛ از هزار و یک شبی که مجنون به خواب نرفته است....
#سارا نوشت
مطلبی دیگر از این انتشارات
طرح صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی به نفع چه کسانیست ؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
رفتن و ماندن، کشته شدن و مرگ
مطلبی دیگر از این انتشارات
عادتهای نویسندگی که بهتر است یاد بگیریم