نانوا هم جوش شیرین می زند...
وقتی خواندن باعث دویدن بیشتر می شود !
تقریبا از سه هفته پیش شروع شد، وقتی که به طور اتفاقی با کتاب بعد از زلزله آشنا شدم و چون قبل تر به سینمای ژاپن علاقه داشتم، گفتم خواندن کتاب هایش خالی از لطف نیست و این شد که به یکباره عشق در خوانش اول اتفاق افتاد.
برای خودم هم جای تعجب داشت که چطور خواندن چند کتاب از یک نویسنده ژاپنی، ذهنم را قلقلک می داد و هر بار که قسمتی از داستان های کوتاه او را می خواندم، ناگهان ایده ای به ذهنم می رسید و همان لحظه کتاب را می بستم و مشغول نوشتن می شدم.
بازخوردهایی که از چند نوشته اخیرم گرفته بودم، خوب بود و از طرفی داستان های کوتاهی که می خواندم شدیدا اعتیاد آور بودند و من را دچار نئشگی خاصی می کردند. این بود که هر بار می خواستم کمی حالم بهتر شود، می رفتم چند صفحه از آن کتاب های دوست داشتنی را می خواندم.
باید گفت اگر مقداری در این مدت کوتاه، نوشتنم بهتر شده است، آن را مدیون موراکامی هستم و البته نقطه اوج پیشرفت را امروز در دویدن تجربه کردم و توانستم رکوردم را ارتقا دهم و آن هم اثر خواندن کتاب از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم، است.
این شاید بهترین تاثیر من از خواندن کتاب های موراکامی باشد، یعنی هم در من انگیزه نوشتن بیشتر را ایجاد کرد و هم باعث شد بتوانم زمان دویدنم را هر روز بیشتر کنم، هرچند بعد از اولین مسیر طولانی، مچ پایم شدیدا درد می کرد اما با آنچه که در کتاب خوانده بودم باعث شد زیاد نگران نباشم و درد برایم اهمیتی نداشته باشد، امروز که بیش از پنجاه دقیقه دویدم، هیچ احساسات ناراحتی در پاهایم نداشتم و از این بابت خوشحال بودم.
همانطور که خود موراکامی در کتاب از دو که حرف می زنم می گوید استعداد می تواند تا جایی به شما کمک کند و بعد ممکن است به یکباره آن چشمه جوشان خشک شود و می بایست با تلاش بیشتر، معدن جدیدی برای نوشتن پیدا کرد، پس نتیجه گرفتم که من استعداد خاصی در نوشتن ندارم و اگر هم داشته باشم فقط تا زمان مشخصی به کارم می آید و بعد باید دنبال راه کار جدیدی باشم. خود موراکامی می گوید دویدن به او کمک می کند تا سرچشمه های جدید را پیدا کند.
دویدن باعث می شود تا ذهنم را دوباره راه اندازی کنم و این تلاش در کنار مطالعه کمک می کند تا ایده های خوبی به ذهنم برسد و در ادامه نگذارم سستی و نا امیدی در روند نوشتنم، اختلالی ایجاد کند، ولی این مبارزه باید همیشگی باشد و اگر لحظه ای از آن قافل شوم، عواقب بدی را به همراه خواهد داشت.
7 مرداد 1400
علی دادخواه
پ ن 1/5 : دوباره اسپند دود کنین :))
مطلبی دیگر از این انتشارات
خیاط خانمِ زیرزمین خاطره ها
مطلبی دیگر از این انتشارات
آن روز بارانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
هوش هیجانی شما چقدره؟ 10 نشانه هوش هیجانی بالا رو بشناسید