دوستدار نرمافزار، فلسفه و ادبیات. وب سایت:http://www.alihoseiny.ir
اگر میخواهی شکسته بنویسی اصلاً ننویس – چرا نباید همانطوری که صحبت میکنیم بنویسیم؟
این جملهرا با صدای بلند بخوان و تصوّرکن که یک نفر مقابلت ایستاده است و دارد همینطوری با تو حرف میزند. خیلی صحنهی عجیبی میشود، مگرنه؟ یک نفر مقابلت بایستد و طوری با تو صحبت کند که انگار دارد از روی کتاب میخواند.
خب حالا بدون اینکه بلندبلند حرف بزنی این جمله رو هم برا خودت بخون.
اینکه یک نفر طوری بنویسد که انگار دوست سیصدسالهات است، الان مقابلت نشسته و دارد با تو حرف میزند هم باید تصویر عجیبی باشد.
چرا ما خیلی شدید مقابل حالت اوّل واکنش نشان میدهیم و با توهین و تمسخر با آن فرد عصاقورتداده برخورد میکنیم، امّا از دیدن حالت دوم تعجّب نمیکنیم؟ به نظر یک جای کار میلنگد.
شکستهنویسی چیست؟
شکستهنویسی روشی است که با آن زبان محاورهای را به دنیای نوشتن وارد میکنند. یعنی همانطوری بنویسیم که حرف میزنیم.
قرار است همانطوری که موقع حرفزدن برخی کلماترا میشکنیم یا از سر و ته افعال میزنیم، بنویسم. هدف این است که وقتی فرد نوشتهی مارا میخواند حسکند که دارد با ما صحبت میکند.
خیلی از افراد فکر میکنند شکستهنویسی باعث میشود که نوشتهشان قابل فهم تر، خودمانیتر و دوستداشتنیتر بشود.
چرا نباید در نوشتههایمان از شکستهنویسی استفاده کنیم؟
خب تا اینجای کار که همه چیز خوب به نظر میرسد. ما طوری مینویسیم که هم نوشته همهفهمتر بشود، هم خواننده دوستش داشته باشد و هم اینکه فکر کند داریم رو در رو با هم سخن میگوییم.
شاید در نگاه اوّل تمام اینها خوب به نظر برسند. امّا واقعیّت درست در نقطهی مقابل این حرفهای قشنگ ایستاده است.
بیایید با هم ۶ دلیل اصلی اشتباه بودن به کار بردن زبان گفتار را در نوشتار بررسی کنیم:
۱-ما داریم مینویسیم، حرف نمیزنیم
وقتی که داریم با کسی صحبت میکنیم ابزارهای زیادی را در اختیار داریم.
ما هنگام حرف زدن با دیگران از زبان بدن استفاده میکنیم. حرکات دست، اشارات سر و گردن و تکانهای چشم همه در رساندن منظور کمکمان میکنند.
ما در لحظه میتوانیم با توجّه به واکنشهای کلامی یا غیرکلامی مخاطبمان بفهمیم که دارد متوجّه منظورمان میشود یا نه. با این دانش لحظهای میتوانیم صحبتمانرا تغییر بدهیم تا قابل فهمتر بشود.
به علاوه مخاطب حاضر میتواند به صورت مستقیم تردیدها و چیزهایی که برایش گنگ هستند را با ما درمیانبگذارد.
حالا موقع نوشتن کدام یک از این ابزار را در اختیار داریم؟ دقیقاً هیچکدام.
وقتی داریم سخنیرا از طریق نوشته جابهجا میکنیم، جز کلمات خالص هیچ چیز دیگری در دسترسمان نیست.
زبان گفتار به خاطر اینکه ابزارهای کمکی خیلی زیادی دارد، کوتاه و گاهی اوقات گنگ است. امّا زبان گفتار برای این توسعهیافته که بدون کمکگرفتن از هیچ چیز دیگری پیامرا منتقل کند.
وقتی که با زبان گفتار چیزیرا مینویسید، یعنی دارید پیامرا با زبانی گنگ و خلاصه بیان میکنید، بدون اینکه بتوانید از ابزارهای کمکی آن استفاده کنید.
۲-شکستهنویسی بیقاعده باعث کندشدن سرعت خواننده میشود
مغز ما انسانها عادتدارد که عادت بکند. اصلاً اگر اینطوری نبود نمیتوانست هر روز با این حجم بزرگ دادهها روبهرو بشود و آنها را پردازش کند.
مغز ما برای اینکه سریعتر یک متن را پردازش کند، سعی میکند که چیزهایی که قرار است بخواند را حدس بزند.
طبق این نوشته، مغز ما عموماً به حروف ابتدایی و انتهایی کلمات توجّه میکند و مثلاً اگر حروف کنار همدیگر جابهجا شوند، ما همچنان بدون اینکه متوجّه بشویم، متنرا درست میخوانیم.
شکستهنویسی کاری بیقاعده است. یعنی مثلاً عبارت «کتابرا» به شکلهای مختلفی نوشته میشود: کتابرو، کتابو، کتابا (سخنگویان برخی لهجهها اینطوری میگویند)، یا حتّی شیوهی صد در صد غلط «کتابُ».
این بیقاعدگی امکان حدسزدن و پردازش نکردن را از مغز ما میگیرد. نتیجه این میشود که سرعت خواندن متن کاهش پیدا میکند. چون این بار ما مجبوریم که تمامی کلمات را پردازش کنیم.
۳-این کار زبانرا ناقص، شلخته و بیخاصیت میکند
همانطوری که بالاتر هم دیدیم زبان گفتار، زبانی بیقاعده است. زبان نوشتاری در حقیقت شیرازههای زبان فارسی را حفظ کرده و باعث میشود زبان فارسی همچنان یک زبان قاعدهمند و بهدردبخور باقی بماند.
به حاشیه راندن زبان نوشتاری باعث میشود که بیقاعدگی زبان محاوره، کل زبان فارسی را از مسیر حرکت خارج کند.
شلختگی و بینظمی اگر دامن زبان را بگیرد مرگ آن حتمی است.
۴-نوشتهی شما با این کار نامفهوم میشود
زبان گفتار توسّط اکثریت مدیریت میشود. اکثریتی که خوشمان بیاید یا نه عموماً کمسواد اند و تواناییهای کمی در زمینههای ذهنی دارند. به همین خاطر مرتکب خطاهای بسیار زیادی میشوند.
برای مثال خیلی زیاد میبینیم که افراد موقع حرف زدن میگویند:«رفتم». این «رفتم» بعضی وقتها جای «رفتهام» آمده، گاهی اوقات جای «رفته بودم» و گاهی هم به جای خود «رفتم».
این یک مثال خیلی ساده است، امّا وقتی که داریم درمورد یک نوشته که قرار است یک پیام را منتقل کند حرف میزنیم، مشکل خیلی بزرگ میشود.
عدم رعایت قوانینی که در زبان نوشتاری رعایت میشوند - که انجامش در زبان گفتار رایج است - نوشتهرا نامفهوم میکند.
ما میتوانیم از یک نوشته برداشتهای مختلفی بکنیم. با توجّه به اینکه این نوشته در مورد چه چیزی است، این برداشتهای مختلف میتوانند تبعات بد مختلفی داشته باشند.
بالاتر درمورد نداشتن قواعد مشخّص و گنگ بودن ذاتی زبان گفتار هم صحبت کرده ایم. مواردی که به نوبهی خود باعث نامفهوم شدن بیشتر نوشته میشوند.
۵-من شکسته مینویسم چون برای خوانندهها ارزشی قائل نیستم
شکستهنویسی نه سرعت خواندن نوشته را توسّط خواننده افزایش میدهد و نه آن را قابل فهم تر میکند. امّا به جای آنها زمان نوشتن را بسیار کاهش میدهد.
اوّلین اصل نوشتن احترام به خواننده است. شما به عنوان یک نویسنده، حالا چه یک وبلاگنویس آماتور یا کسی که به صورت حرفهای از نوشتن کتاب پول در میآورد، با زمانی که برای خواننده میگذارید احترامتانرا به او نمایش میدهید.
کسی که شکسته مینویسد عملاً دارد این پیام را مخابره میکند که من برای تو، خوانندهی این متن، اینقدر ارزش قائل نیستم که کمی بیشتر وقت بگذارم و یک متن شستهرفته و درست و اصولی بنویسم.
چیزی که اگر هم مخاطب عام متوجهش نشود، مطمئناً سبب رنجش مخاطب حرفهای را از شما فراهم میکند.
۶-با این کار روی نوشتهتان تاریخ مصرف میزنید
یکی از مهمترین ویژگیهای زبان گفتار، مثل بخش بزرگی از فرهنگ عامه، تغییرات زیاد آن است.
هر روز یک مدل شکستهنویسی مد میشود. اصطلاحات بیسر و ته جدید جای قدیمیها را میگیرند و ترکیبهای تازه جایگزین پیشینیان میشوند.
کافی است چتهای ۵ سال پیش خودتان یا دوستانتان را ببینید تا بفهمید چقدر نحوهی حرف زدنتان با امروز عوض شده است.
زبان نوشتار ساختار ثابت و مستحکم خودشرا همیشه دارد و با سرعت خیلی کمتری تغییر میکند. وقتی که به جای آن از زبان گفتار استفاده میکنید، عملاً عمر نوشتهتانرا به عمر اصطلاحات رایج گفتاری در زمان نوشتن آن گرهزدهاید.
وقتی که آن اصطلاحات از رونق افتادند، نوشتههای شما هم دیگر به درد کسی نمیخورد.
کجاها میتوانیم شکسته بنویسیم؟
حالا که اینهمه از بدیهای شکستهنویسی گفتیم، یعنی اصلاً نباید از آن استفاده کرد؟
شکستهنویسی در جاهایی بهدردمیخورد. جاهایی که ما داریم مینویسیم، امّا مشغول «نوشتن» نیستیم.
موقعی که داریم در پیامرسانهایی مثل تلگرام با کسی چت میکنیم یا مشغول توییتکردن هستیم، در حقیقت داریم حرف میزنیم. عمل نوشتن صرفاً به این خاطر استفاده میشود که صدای ما نمیتواند این همه فاصلهرا طی کند.
در اینجور جاها شکستهنویسی بهترین کار است. در این جاها اگر شکسته ننویسید، مثل آدم عصاقورتدادهی ابتدای نوشته عجیب به نظر خواهید رسید.
به علاوه خیلی وقتها نویسنده تصمیم میگیرد که در نمایشنامه یا گفت و گو های داستانش از زبان گفتاری استفاده کند. این هم مشکلی ندارد و حتّی خیلی وقتها به بهتر شدن داستان کمک میکند.
نتیجهگیری
خیلیها هنگام نوشتن گزارش کار، وبلاگنویسی، دادن ایمیل یا حتّی نوشتن کتاب از زبان گفتاری استفاده میکنند.
شکستهنویسی جایی در نوشتن ندارد. یک نوشتهی خوب حتماً به زبان نوشتاری نوشته میشود. اینطوری هم مفهومرا بهتر میرساند و هم از تمام مشکلاتی که در این نوشته با هم دیدیم جلوگیری میکند.
شما میتوانید بدون شکستهنویسی هم متنی صمیمی، گرم و بانمک بنویسید. پس به جای شکستن کلمات، به فکر تغییر شیوهی نگارشتان باشید.
شما چه مشکلاتی در شکستهنویسی میبینید؟ اصلاً با این نوشته مخالف هستید و فکر میکنید شکستهنویسی کار خوبی است؟ در بخش دیدگاههای پایین صفحه دیدگاهتانرا با من و دیگر خوانندههای این نوشته درمیانبگذارید.
اگر دوستدارید بهترین نوشتههایی که در ویرگول درمورد نوشتن و وبلاگنویسی منتشر میشود را بخوانید، از همین پایین انتشارات «نوشتن»را دنبال کنید تا از جدیدترین مطالب باخبر بشوید.
اگر هم دوستدارید که نوشتههای دیگر من را در مورد: برنامهنویسی، فریلنسینگ، مسائل مربوط به جامعه و فرهنگ و… از دست ندهید، همان پایین روی گزینهی دنبالکردن حساب کاربری من کلیک کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خیام به روایت هدایت
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا نباید روزمره بنویسیم؟ از خطر تا بیاهمّیّتی
مطلبی دیگر از این انتشارات
زرتشت نیچه به ما چه میگفت؟ نیچه، بدون ترس