دوستدار نرمافزار، فلسفه و ادبیات. وب سایت:http://www.alihoseiny.ir
بیایید بیسوادیمان را گردن خط فارسی بیندازیم – چرا خط فارسی نباید تغییر کند
هر از چندگاهی بحث اینکه باید خط فارسی عوض شود و این خط بهدردنمیخورد داغ میشود. این بحثی نیست که مختص به امروز و دیروز باشد.
تقریباً از ۱۶۰ سال پیش که آخوندزاده برای جبران مشکلات خط فارسی، الفبای خودش را شکلداد تا همین امروز این بحث در ایران و دیگر کشورهای منطقه داغ است.
پس از گذشت سالها بعضی کشورها مثل ترکیه تن به این تغییر دادند و بعضی دیگر مثل ایران از این کار سر باز زدند.
امّا چرا این بحث مهم است و چرا تلاش برای چنین کاری اشتباه؟ بیایید اوّل با هم ظرف چند ثانیه نگاهی خیلی کوتاه به تاریخچهی حرکت برای تغییر خط فارسی بپردازید.
تاریخچه خیلی مختصر پیشنهاد تغییر خط
میرزا فتحعلی آخوندزاده احتمالاً اوّلین نفری بود که در جهت تغییر خط فارسی قدم برداشت. او درسال ۱۲۳۶ خورشیدی الفبای خودش را که الفبایی بدون نقطه و با حروف پیوسته بود طرّاحی کرد.
آخوندزاده الفبای فارسی را عامل عقبافتادگی ما نسبت به غربیها میدانست. او ابتدا این خط جدید را به دربار عثمانی معرّفی کرد، امّا پس از آنکه مورد قبول آنها واقع نشد آن را به وزیر علوم ناصرالدّین شاه فرستاد.
آخوندزاده تا پایان عمر ۴ خط مختلف را ابداع کرد تا سیستم نگارشی ملل اسلام را دگرگون کند. کاری که طبیعتاً موفّقیّتآمیز نبود (اگر بود الان شما این نوشته را نمیخواندید).
میرزا ملکم خان ناظم الدوله هم پس از آخوندزاده با ترکیب حروف الفبای فارسی در این زمینه تلاش کرد.
او نام رسالهاش را هم «نمونه خط آدمیت» گذاشته بود.
احمد کسروی شخص بزرگ دیگری بود که با انتشار «زبان پاک» در سال ۱۳۲۲ کوشید با ایجاد تغییراتی در زبان فارسی مشکلاتی که دارد را برطرف کند.
۵ دلیلی که موافقان تغییر خط فارسی برای این کار میآورند
حالا که دیدیم این تلاش برای تغییر زبان فارسی چه قدمتی داشته، زمان آن است که ببینیم اصلاً حرف حساب افرادی که میگویند خط فارسی باید تغییر اساس داشته باشد چیست.
۱-خط کنونی گیجکننده است
خیلی از افرادی که خواهان تغییر جدّی در خط فارسی اند، میگویند این خط گیجکننده است.
برای مثال آنها میگویند ما «س»، «ث» و «ص» را به یک شکل تلفّظ میکنیم، پس وجود ۳ تا از آنها تنها باعث پیچیدهتر شدن نگارش فارسی میشود.
این استدلال را برای واجهای دیگری مثل/ت/، /ء/، /ز/ و /ق/ هم میآورند.
از طرف دیگر آنها وجود حروفی که نوشته میشوند، امّا خوانده نمیشوند را هم دلیلی دیگر برای ناکارآمدی زبان فارسی میدانند.
مثلاً میگویند که وجود «و» در «خواهر» اضافی است و باعث میشود افراد کلمات را اشتباه بنویسند.
ایراد آخری که به زبان فارسی میگیرند نبود اعرابگذاری است. مثلاً میگویند وقتی با کلمهای مثل:«در» مواجه میشویم نمیدانیم آن را «دَر» بخوانیم یا «دُر».
۲-هزینهی آموزش با خط فعلی بالا است
موافقان تغییر کلّی خط فارسی میگویند که خط فعلی، بهخاطر زیاد بودن استثنائات، هزینهی آموزشی زیادی را به جامعه تحمیل میکند.
آنها میگویند که زمان و هزینهی یاد دادن خط فارسی به کودکان زیاد است و برای آموزش کامل زبان فارسی به آنها باید هزینهی زیادی را متحمّل شد.
هزینهای که ادّعا میکنند پس از تغییر خط از آن خبری نخواهد بود.
۳-این خط برای عربها است، نه ما آریاییهای اصیل
در اینجا با خود برتر بینی و ملّیگرایی روبهرو هستیم. افرادی که این ایراد را به زبان فارسی میگیرند، عموماً افرادی «باستانپرست» اند که اعتقاد دارند چون ۲۵۰۰سال پیش در ایران امپراتوری قدرتمندی وجود داشته، پس این موجودات کاملاً بیربط به انسانهای آن زمان با دیگر انسانهای روی زمین تفاوت دارند.
این افراد میگویند ما هنوز آنقدر پست و حقیر نشدهایم که بخواهیم با اعراب بدوی همخط شویم.
۴-جوانها با فینگیلیش نوشتن راحتتر اند
گروه آخر افرادی هستند که میگویند چون تعداد زیادی از جوانها بهصورت فینگیلیش مکاتبات روزمرّهی خودشان را انجام میدهند، پس ما هم باید خط فارسی را بهخاطر روی ماه این نوگلان باغ زندگی تغییر بدهیم و از خط لاتین استفاده کنیم.
جایگزین خط فعلی از نظر موافقان تغییر رسمالخط چیست؟
همانطور که در بخش ابتدایی نوشته دیدیم، اولین افرادی که به فکر این کار افتادند دست به ساخت الفبایی جدید برای این کار زدند.
امّا امروزه اکثر افرادی که چنین نظری دارند الفبای لاتین را بهعنوان جایگزین خط فعلی پیشنهاد میکنند.
آنها میگویند با این کار میتوان چیزهارا همانطوری که میخوانیم بنویسیم و دیگر اسیر تفاوت نوشتار با گفتار نباشیم.
مثلاً طبق پیشنهادی که در این نوشته در همین ویرگول شده است، بهجای اینکه بنویسیم:«
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار»
باید بنویسیم:
Bani âdam a`zaye yek digarand / Ke dar âfarineŝ ze yek gowharand
Co ozvi be dard âvarad ruzegâr / Degar ozvha râ namânad ĝarâr
و خب ادعای کسانی که موافق جایگزینی خط فارسی با خط رومی اند این است که شیوهی دوم بهتر است. حالا برویم سر اصل مطلب و ببینیم چرا این ادّعا غلط است.
چرا تغییر خط از اساس اشتباه است؟
تغییر خط موضوع داغی است و موافقان و مخالفانش گهگاه مثل طرفداران اندیشههای دینی افراطی با هم به جای بحث به جنگ میپردازند.
به همین خاطر در این بخش میخواهیم به شکلی غیر جانبدارانه ببینیم که چرا این اندیشه از اساس اشتباه است. این لیست براساس اولویت نیست و تمامی دلایل به یک میزان اهمّیّت دارند.
۱-این کار هزینهی بالایی دارد
از هرچه بگذریم سخن پول خوشتر است. اوّل میرویم سراغ هزینهی این کار. فرض کنید ما امروز تصمیمگرفتیم که خط فارسی را عوض کنیم. حالا چه اتّفاقی میافتد؟
اوّل از همه باید تمامی کتابهای درسی و دانشگاهی را از اوّل بازنویسی کنیم. طبق گفتهی ابراهیم سحرخیز در رادیو گفت و گو، هزینهی تغییر کتب درسی (تازه نه تمام آنها، منظور تغییرات سالانه و محدود در آنها است) حدود ۳۳۰ میلیارد تومان است. تازه این کمترین هزینهای است که در این راه باید انجام شود.
متعاقب تغییر کتابهای درسی، باید تمامی کتابهای کمکدرسی هم تغییر کنند (گاج تقدیم میکند: مجموعه کتابهای کفتر نقرهای نوشته شده با خط بریل سواحیلی).
علاوه بر کتب درسی، باید تمامی کتابهایی که قرار است چاپ یا تجدید چاپ بشوند هم از نو نگارش شوند.
طبق گفتهی علی باقرزاده در سال ۹۰، ۱۰ میلیون نفر خودشان را کمسواد معرفی کرده اند. اگر جمعیّت فعلی ایران را ۸۱ میلیون نفر درنظر بگیریم، حدود ۷۱ میلیون انسان باسواد در این مملکت وجود دارد (شاید رقم واقعی چند میلیون نفری به خاطر وجود کودکان زیر سن مدرسه کمتر باشد).
اگر ما خط فارسی را عوض کنیم، باید دوباره به تمامی این ۷۱میلیون نفر خط جدید را آموزش بدهیم.
سؤال اینجاست. آیا ما اصلاً توانایی مالی یا نیروی انسانی لازم برای چنین کاری را داریم؟
۲-ارتباط فرهنگی ما از بین میرود
این احتمالاً کلیشهایترین و در عین حال مهمترین دلیل مخالفت با تغییر خط فارسی است.
یکی از بزرگترین ویژگیها و خوبیهای زبان فارسی این است که شما همین الان میتوانید بروید و یکی از اشعار رودکی را بخوانید و متوجّه منظورش بشوید (بله. برای آزار بیشتر کلیشهگریزان در این مورد کلیشهای، از کلیشهایترین مثال استفاده کردم).
اگر بخواهیم مانند کسروی علاوه بر خط، ساختار زبان فارسی را هم تغییر بدهیم، دیگر خواندن آثار ادبی فارسی برای نسلهای بعدی غیر ممکن میشود.
اگر امروز این تغییرات را در زبان فارسی ایجاد کنیم، نوجوانی که ۱۰ سال دیگر بخواهد حافط بخواند، باید برود و یک زبان جدید را – همین فارسی بختبرگشتهای که ما امروزه از آن استفاده میکنیم – یادبگیرد و بعد برود سراغ حافظ.
یعنی با این کار از مثنوی معنوی مولانا گرفته تا بوف کور صادق هدایت، همه تبدیل به زبالههای تاریخیای میشوند که گهگاه آدم بیکار و علافی پیدا میشود که زبانشان را یادبگیرد و ببیند که نویسندگان آنها چه گفته اند.
۳-تغییر خط مشکلات نوشتاری جدیدی بهوجود میآورد
حالا اگر نخواهیم ساختار زبان را تغییر بدهیم و کلاً زبانی جدید اختراع کنیم و تنها بخواهیم خط را عوض کنیم، مشکلات جدیدی روبهرویمان قد علم میکنند.
بگذارید یک مثال خیلی خیلی ساده بزنم. ما دو فعل در زبان فارسی داریم که عیناً شبیه به هم خوانده میشوند: «خواستن» و «خاستن». این دو فعل معانی متفاوتی دارند امّا درست مانند هم نوشته میشوند.
حالا اگر پیشنهاد تغییر خط را بپذیریم و از خطی استفادهکنیم که نگاشت آوایی زبان باشد، مثل همان پیشنهاد استفاده از حروف لاتین تا هرچیزی را همانطوری که میخوانیم بنویسم، چگونه تفاوت این دو را مشخّص میکنیم؟
اگر بگوییم خود مخاطب با توجّه به متن متوجّه تفاوت میشود که باز هم خط جدیدمان گنگ خواهد بود و همان مشکل خط قبلی را خواهد داشت. اگر هم بخواهیم که این دو را با نشانههای مختلف نگارشی از هم متمایز کنیم که باز میرسیم به همین خط فعلی.
اینکه شما بهجای اینکه بنویسید «وا» و بخوانیدش «آ»، بنویسید «â» تفاوتی ایجاد کرده است؟
این مشکل در کلماتی که از زبان عربی وارد فارسی شده اند بیشتر نمود دارد. آیا میتوان راهی به جز راهی که خط فارسی امروزی در پیشگرفته برای حل این مشکل داشت؟ من که اینطوری فکر نمیکنم.
۴-اگر قرار است براساس گفتارمان نوشتار را شکل بدهیم، کدام گفتار باید انتخاب شود؟
زبان فارسی لهجههای زیادی دارد. کلمات مختلف در نقاط مختلف ایران به شکلهای گوناگون تلفّظ میشوند. اگر قرار باشد چیزها را همانطوری که میخوانیم بنویسیم، یک فرد عادی که در هرکجای این مملکت زندگی میکند، از کجا میخواهد بفهمد که شکل صحیح نوشتن کلمات چیست؟
شاید بگویید لهجهی تهرانی را بهعنوان گویش معیار انتخاب میکنیم. مسئله این است که آن فردی که مثلاً در یزد زندگی میکند از کجا معادل تمامی کلمات را به گویش معیار بداند؟ میبینید؟ دوباره گرفتار همان مشکل قبلی شدیم.
۵-هیچ دلیلی وجود ندارد که این کار استفاده از زبان را آسانتر میکند
بیایید فرضکنیم که میخواهیم خط را جایگزین کنیم. حالا تمام حروف فعلی را دور میریزیم. برای تلفّظ تکتک صامتها و مصوّتها یک سری اشکال درنظر میگیریم. مثلاً همان حروف لاتین را.
حالا باید برای تکتک صداهای پیچیده هم این کار را بکنیم. یعنی مثلاً یک شکل برای تلفّظ «ـُ» در «خورشید» باید داشته باشیم. یکی برای تلفّظ «و» در «وَکیل». یکی برای تلفّظ «او» در کلمهی «رود» و یکی هم برای تلفّظ «ـُو» در «روغن».
یعنی ما برای جایگزینی یک حرف الفبا مثل حرف «و» باید حدّاقل ۴ نشانهی جدید ایجاد کنیم.
حالا این همه نشانهی ایجاد شده را باید تکتک یادبگیریم و بفهمیم که کجا استفاده میشوند. آیا این کار واقعاً نوشتن به زبان فارسی را برای افراد راحتتر میکند؟
۶-کنترل فرهنگ و ارتباطات به دست افراد تنبل و بیسواد میافتد
این بزرگترین دلیل من برای نوشتن این مطلب بود. مشخصاً وقتی در عنوان نوشته از کلمهی بیسواد استفاده کردهام منظورم بزرگانی مثل کسروی یا آخوندزاده نیست.
خیلی از افرادی که این روزها درمورد تغییر خط فارسی حرف میزنند افرادی هستند که میخواهند روی بیسوادی خودشان سرپوش بگذارند.
خیلی اوقات پیش آمده که خودم به کسی درمورد اشتباه املاییاش تذکّر دادهام یا دیدهام کسی به او تذکّر داده و آن فرد در کمال پررویی تقصیر را گردن خط فارسی میاندازد.
اگر جامعهی اندیشمندان ایران زیر بار این حرف برود، یعنی پذیرفته است که ما باید به بیسوادها و تنبلها بهخاطر بیسوادی و تنبلی پاداش بدهیم.
همین الان هم چیز زیادی به نام فرهنگ برای ما باقی نمانده است. حالا تصوّر کنید که بهصورت رسمی جامعهی اندیشمند دست تسلیم بالاببرد و همهچیز را تقدیم این موجودات بکند.
چگونه مشکلات امروز را با خط فارسی از بین ببریم؟
همهی چیزهایی که بالاتر گفتم به این معنی نیست که خط و زبان فارسی امروزی مشکلی ندارند. بیایید ببینیم که چگونه میتوان مشکلات موجود را به شیوهای منطقی حل کنیم:
کارنامهی مدرسه دروغ میگوید، ما اکثراً بیسواد هستیم
این نه تنها در رابطه با زبان، بلکه تقریباً درمورد تمام چیزهای دیگری که مدرسه ادّعای یاد دادنش را به ما دارد صدق میکند.
آموزش زبان فارسی در مدارس بیشتر شبیه به یک شوخی توهینآمیز است. زنگ ادبیات، زبان فارسی، انشا و دیکته همگی در مدارس حکم زنگ تفریح را دارند.
معلّم ادبیات مدرسهی راهنمایی ما حسابدار بود و دانشش به زحمت به روخوانی درست از روی کتاب میرسید. قضیه وقتی ترسناک میشود که شما بدانید من در مدرسهی «نمونهدولتی» آن هم در پایتخت ایران درس میخواندم.
تا زمانی که معلّمهای بیسواد در مدرسه حضور داشته باشند و دروس مربوط به زبان فارسی از نظر اولیای دانشآموزان و کادر مدرسه بیاهمّیّت باشند، وضعیت ما همینطوری باقی خواهد ماند.
باید آموزش جدّی و علمی زبان فارسی در مدارس پیشگرفته شود. آرزویی که من یکی شک دارم هرگز به واقعیّت بپیوندد.
زبان تنها راه ارتباطی ما با دنیا است، پس باید برای یادگیری آن زمان بگذاریم
زندگی ما انسانها چیزی نیست جز ارتباط با دیگران. زبان تنها راه ارتباطی ما با دیگر افراد است. کسی که نمیتواند از زبانش درست استفاده کند، آدمی است که از تنها راه ارتباطیاش نمیتواند بهره بگیرد.
انسانی که توانایی برقراری درست ارتباط را ندارد، برای جامعه عملاً بیمصرف است یا حدّاقل وجودش کمفایدهتر از افراد دیگری است که این توانایی را دارند.
اندیشه و زندگی ما بر بستر زبان جریان دارد. این چیزی است که باید همه متوجّه آن بشویم.
حالا که همهچیز به زبان بستگی دارد، پس ما باید زمانی درخور برای یادگیری زبان کنار بگذاریم. این چیزی است که برای زندگی بهتر و موفّقیّتآمیز به آن نیاز داریم.
ما کم و اشتباه میخوانیم، پس بد و اشتباه هم مینویسیم
مسئلهی بعدی همان مسئلهی تکراری ساعت مطالعه است. ما کم میخوانیم، پس ذهنمان آشنایی کمی با شکل درست کلمات و جملهها دارد. این باعث میشود که نتوانیم درست و خوب از زبان استفاده کنیم.
بهعلاوه ما چیزهای اشتباهی میخوانیم. یعنی اگر هم در طول روز زمانی را برای خواندن متن میگذاریم، این متن احتمالاً نوشتههای بیسروته فلان سلبریتی اینستاگرامی است که در هر خط ۲۳۴۴۳۵۴۶ غلط دارد.
باید متخصّصین دست به پالایش خط فارسی بزنند
امّا آخرین راه حل مربوط میشود به متخصّصین این حوزه. زبان فارسی بهخاطر عربیمآبی و فرنگیمآبی دچار مشکلات زیادی شده است.
افراد دانشمند در این زمینه باید برنامهای درست برای جایگزینی تدریجی بخش غیرضروری این کلمات خارجی با کلمات فارسی بریزند.
بهعلاوه ما لازم داریم که برخی از چیزها را سادهتر و بهتر کنیم. مثالهای خوب و موفّق این سادهسازی و نظمدهی زیاد است.
لزوم استفاده از «ت» و «س» در کلمات غیر عربی بیگانه بهجای شکلهای دیگر این واجها یکی از آنها است.
استفاده از «ی» برای نمایش نقش نمای اضافه در پایان کلمات، وقتی که وجودش باعث ایجاد صدای «یِ» میشود هم یکی دیگر از این تصمیمات بود. هرچند که انگار طی چند سال اخیر دوباره نظر صاحبنظران برگشته و گهگاه استفاده از «هٰ» را توصیه میکنند.
برخلاف اکثر چیزهایی که در این مملکت وجود دارد، زبان فارسی واقعاً خوب و دوستداشتنی است. بهتر است حالا که تمام چیزهای خوب دیگر را از بین بردهایم، این یکی را حفظ کنیم.
نظر شما درمورد تغییر خط فارسی چیست؟ دلایلتان را برای موافقت یا مخالفت با آن در بخش نظرات پایین صفحه با من و دیگر خوانندههای این نوشته درمیان بگذارید.
اگر دوستدارید بهترین نوشتههای ویرگول را درمورد نوشتن و وبلاگنویسی بخوانید، میتوانید یک خورده پایینتر انتشارات «نوشتن» را دنبال کنید تا از نوشتههای جدید باخبر بشوید.
اگر هم دوستدارید که از نوشتههای جدید من در مورد وبلاگنویسی، نوشتن، برنامهنویسی، فریلنسینگ و… باخبر شوید، همانجا میتوانید من را هم دنبال کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
شما وبلاگنویس نیستید، فقط دارید ویرگولرا با نوشتههای بیسر و ته پر میکنید
مطلبی دیگر از این انتشارات
زرتشت نیچه به ما چه میگفت؟ نیچه، بدون ترس
مطلبی دیگر از این انتشارات
اگر میخواهی شکسته بنویسی اصلاً ننویس – چرا نباید همانطوری که صحبت میکنیم بنویسیم؟