رنجهای زنانه
برای چشمهای عسلی مادرم
شاید روزی دیگر
چشمانت از پشت ابرها
طلوع کنند و
باران اشکهایم بند بیاید.
شاید شبی دیگر
چادرت را باز کنی
مرا در آغوش بگیری
و در چشمانم
ستاره بپاشی.
کاش امشب هم
چشمانت به خواب من بیایند...
سارا نوشت

رنجهای زنانه
شاید روزی دیگر
چشمانت از پشت ابرها
طلوع کنند و
باران اشکهایم بند بیاید.
شاید شبی دیگر
چادرت را باز کنی
مرا در آغوش بگیری
و در چشمانم
ستاره بپاشی.
کاش امشب هم
چشمانت به خواب من بیایند...
سارا نوشت
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیرمرد کجاست؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
بوی بازی میاد...
مطلبی دیگر از این انتشارات
رویای تبت