زن،در صورت تاریخ این سرزمین همیشه غایب و در سیرت تاریخ اما قصه اش علی حده است!...
درست مثل...
درست مثل...
مثل در هم بافتن ملودی باران و ترانه هامون...
نغمه عاشقانه پرندگان مهاجر نزدیک طلوع....
افسون گری آسمان در شب های پر ستاره اش...
آرامش دشت های طلایی و کوه های صبور روستای عشق...
قصیده مولوی و غزلیات شهریار و دوبیتی بابا طاهر....
زیبا و دلنشینی...
دوست داشتنی و رویایی هستی...
زندگی کن با رویاهایت،حرف هایت،قصه های کودکانه و خیالی ات ...
اصلا عاشق باش، آسوده باش، اما دوری از آن "منِ مجنونت"را گلچین نکن....
روزنه به روزنه پوستت ،سلول به سلول تنت، "او"را میخواهد! همان "اویی" که لا ینقطع کنارت است!..
"اندر دل من درون و بیرون همه اوست!
اندر تن من جان ورگ وخون همه اوست!"
و این تمنا های دل توست!..
جام شوکران را به لب های دلت نچسبان!
نرگس شیخی
دلنوشته
11/3/1401
مطلبی دیگر از این انتشارات
ای آینه سحرآمیز، از من،به من بگو؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
خوشبختی
مطلبی دیگر از این انتشارات
دیوونه ی خنده هاتم:)