سرخوشی

افسردگی زمان زیادی رو ازت میگیره و انگار یه بخش از زندگیت رو حذف میکنه . این خیلی دردناکه به خصوص اگه دوران افسردگیت با دوران نوجونیت یکی شده باشه. یهو به خودت میای و میبینی داری بالغ میشی و مثل همسن و سالات هیچی رو تجربه نکردی. انگار که از کودکی وارد بزرگ سالی میشی . افسردگی مثل یه پوشه ی خالی با اینکه هیچ چی توش نیست بخشی از زندگیت رو اشغال کرده و وقتت رو ازت گرفته!

من متخصص نیستم و درسی هم نخوندم!

اینا چیزایین که من مرحله به مرحله دارم تجربه میکنم. بعضی حسرتا تا ابد تو دل ادم میمونه.من دارم اخرین روزای نوجونیمو میگذرونم . البته که میخوام تمام حسرتمو یه جوری جبران کنم ولی همچنان باید بالغانه رفتار کنم...

از من به تو نصیحت اگه داری این دورانو میگذرونی دست رو دست نزار !نزار زندگیتو ازت بگیره. دنبال درمان باش، حتی اگه دلت نمیخواد. حتی اگه دوست نداری زندگی کنی دنبال درمان باش. اره میدونم زندگی بی معناست ولی تو ازش لذت ببر...