ایدهپرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: aliheidary.ir
جستار چیست و چطور جستار بنویسیم؟ + (معرفی ۲ کتاب)
جستار چه نوعی از نوشته است و چه تفاوتهایی با انواع شیوههای نوشتاری (مثلا مقاله) دارد؟
اولا جستار، یادداشت و مقاله فرمهایی متفاوت و دارای کاربردهای اختصاصی برای خود هستند. دوما تعریف جستار آسان نیست. فیلیپ لوپت میگوید: «سادهتر آن است که جستارنویسان تاثیرگذار را فهرست کنیم تا اینکه بخواهیم به تعریف ثابت و مشخصی از این فرم بیثبات برسیم».
ویلیام گس جستار را چیزی میداند که «بهوضوح نقطهی مقابل آن چیز نفرتانگیز است که «مقاله» نامیده میشود. مقاله فقط غفلتکار نیست، بلکه دروغ هم میگوید و حواس مخاطب را از لغزشهای موجود در فکر و روش مؤلف منحرف میکند و به سوی باورهای خودش میبرد که از شهرت و اعتبار و اعتمادپذیری دیگران دزدیده است: «مقاله زینتبخش تاییدها و تضمینهای میرزابنویسان است… مقاله، با کمال احترام به تکتک موضوعات و زاویهی دیدهایی که ممکن است روزی میزبانشان باشد، از پیش میداند که از چه کلماتی استفاده کند، دنبالهرو چه فرمی باشد و به کدام مراجع احترام بگذارد».
میشل دومنتنی میگوید جستار، پلات یا مسیر نوشتن، دنبال کردن افکار شخصی و تلاش برای درک بهتر مشکل است و شاعر آمریکایی Cecil day Lewis میگوید: «هنگام جستارنویسی، نه برای فهمیده شدن که برای فهمیدن مینویسم.»
در واقع صرف فرآیند نوشتن جستار تجربهای جالب توجه است، اگر پر از نتایج پیشبینی نشده باشد و ما ببینیم که نویسنده برای نیاز ابتدایی خودش به درک مسئله دست به نوشتن زده است.
در عین حال جستار به سادگی یک شیوهی ابراز نظر از طریق نوشتن است و از این جهت نوشتهای شخصی و متفاوت با ساختاری مانند مقاله است.
یک جستار شخصی خوب اغلب زاده کنجکاوی نویسنده درباره چیزی است که درست نفهمیده یا نمیداند. جستار فرمی برای پویش در ایدههاست، برای جستجو و تلاش برای درک چیزی که از ما فرار میکند، در جستار فکر یا مشکلی را پیش رو میگذارید و از جهات مختلف آن را مورد تردید و سوال قرار میدهید. بنابراین جستار یادآور آزمودن است، سنجیدن و بررسی کردن اندیشهها و قضاوتها در جهت رفع ابهام و نزدیکتر شدن به حقیقت است.
در حقیقت مخاطب اصلی یک جستار، خودِ نویسنده است که جستارش را برای رهایی از جهل و تردید و تقرب به حقیقتی مینویسد. جستارنویس از قلب و مغزش مایه میگذارد؛ تو گفتی به قول رضا بابایی، «فرق است میان معتقد شدن و متقاعد گشتن، اولی نصیب قلب است و دومی بهره عقل.» پس قلم جستارنویس بر سبیلِ استدلال و منطق حرکت میکند، در عین حال که به دنبال عواطف و احساسات نیز هست. چه اینکه به قول مولانا «پای استدلالیان چوبین بوَد» و البته که «آنچه که از دل برآید، لاجَرَم بر دل نشیند.» چنین نگاهی، تصدیق فرمایشِ مونتنی است که جستار را مرزگاهی میانِ ادبیات و فلسفه میداند. ادبیات کفهای از ترازوی جستار است که قلب را نشانه میرود تا مخاطب را معتقد کند و فلسفه آن کفهای است که به عقل میپردازد تا مخاطب را متقاعد کند.
تفاوت مقاله با جستار
در دیگر سو، در مقاله (article) به عنوان متضادترین فرم نوشتاری با جستار، نویسنده فرضیهای را دنبال میکند. متن مقاله جمعآوری و تدوین منابع مختلف، برای فهمِ موارد مرتبط با فرضیه است. در مقاله، نویسنده شخصیت و منیت خود را وارد میکند. از همین جهت است که در مقاله، رفرنسها و منابع بسیار اهمیت پیدا میکنند؛ انتخاب فرضیه، منابع و دستچین کردن نظرات خاص در مقاله، همه در خدمات ارائه نظرِ خاص نویسنده است. مهمتر از همه، ارزیابی یک مقاله معتبر معمولا در گرو بررسی پژوهشهای آماری مرتبط با آن است که در جهت آزمودن فرضیه مقاله انجام میشوند و بدون این بررسیهای پژوهشی و آماری، فصاحت و بلاغت و یا جهتگیری خاصِ نویسنده به موضوع مقاله، پشیزی ارزش ندارند.
در جستار این قضیه کاملا متفاوت است. اگر در مقاله نویسنده با یک فرضیه شروع میکند، در جستار، نویسنده از همان ابتدا نیت و غرض خاصی را دنبال نمیکند. فرضیهای در کار نیست، نویسنده بیطرف است. او وجدان خود را قاضی میکند. از قبل در ذهنش نتیجهگیری نکرده و موضعی نهایی اختیار نکرده است. نویسنده در جستارش گزارهای را مطرح میکند که هنوز حکمی برای آن صادر نکرده است و البته که بر اختیار خواننده است که داوری نهایی جستارنویس را بپذیرد یا نه. و این ساختار جستار است که اجازه این داوری را به خواننده میدهد. از این جهت ماهیت جستار، انعطافپذیر و دموکراتیک است و قضاوتی غیرقطعی دارد. جستارنویس با منبع دادن و حکم صادر کردن، نتیجهگیری و نظر خود را وحی منزل نمیداند، شاید حتی نوشتن یک موضع در همان لحظهی جاری شدن کلام بر کاغذ و یا دریافت نظری مخالف، نویسنده را به درست بودن نظر خود مردد کند و او نهایتا موضعی غیر بگیرد.
جستار خوب چیزی عمیق درون مخاطب باقی میگذارد که دائم در ذهنش میچرخد، چون او با نویسنده سفری مشترک را تجربه کرده است. در حقیقت فضای ذهنی نویسنده و مخاطب از طریق جستار به یکدیگر نزدیک میشود و همذاتپنداری مخاطب با نویسنده را رقم میزند. اگر گفته میشود «همدلی از همزبانی بهتر است» باید اضافه کرد که جستار ابزاری برای افزایش همدلی نویسنده و مخاطب است و نه لزوما همزبانی این دو. چرا که جستار به ذهن و قلب نفوذ میکند و از طریق فضایی بینالاذهانی ایجاد میکند.
موضع نویسنده در جستار مانندِ آب روان و سیال است. گاه ممکن است به سنگی بخورد، گاه از معبری تنگ میگذرد و ممکن است به یکباره به مجرایی وسیعتر راه پیاد کند.
با چنین پیشزمینهای جستارنویس خوب، فردی است که از توانایی نویسندگیاش به نحو احسن برای دفاع از موضعش و اقناع خواننده استفاده میکند. دفاع و اقناعی هم عاطفی و هم منطقی؛ چرا که نویسنده حقوقدان، فیلسوف منطقی یا حتی دانشمند نیست، نویسنده جستار بیش از هر چیزی، به رِندی هنرمند شباهت دارد که حاضرجوابی و ریزبینی و جستجوگری قلم و اندیشهاش، نوشتهی او را در برابر سوالاتِ احتمالی مدعیان و منتقدان، گوشهی رینگ نمیبرد.
نویسندهای که به دنبال محکوم کردن همسایهشان «اصغر آقا» به دلیل سلام نکردن این همسایه است، نمیتواند مانند منطقیدانها استدلال کند و در یادداشتی مختصر بنویسد که: «اصغر آقا سلام نمیکند، افرادی که سلام نمیکنند بیادب هستند، پس اصغر آقا بیادب است.» صرفا به این دلیل که نوشته اصغر آقا در عین منطقی بودن جذاب و قانعکننده نیست و بر روح و فطرت مخاطب اثری نمیگذارد. آری! سخن درست همین است: «نویسنده یک جستار باید بر وجدان و فطرت مخاطب اثر بگذارد و البته که باید در این زمین صادق باشد و ریاکاری نکند.»
با این وصف، جستار مدرنترین ابزار برای نویسندگی مدرن است. نویسندهای که میخواهد نسبت به اتفاقات روزمره زندگیاش و حوادث روز در شبکههای اجتماعی و وبلاگ موضع بگیرد، جستار این امکان را بهتر از هر ساختار نوشتاری دیگری برای او فراهم میکند. نویسندهای که میخواهد در مورد رییس جمهور وقت، محصول فلان برند، وضعیت اجتماعی ایران، یک معضل سیاسی خاص یا یک حادثه تاثرانگیز جنایی اظهارنظر کند، هیچ زمینهای را بهتر از جستار نمییابد.»
از این جهت یک فعال شبکههای اجتماعی و یا وبلاگنویس و یا حنی یک مصلح و دلسوز اجتماعی که از طریق فضای مجازی نظراتش را مطرح میکند، باید یک جستارنویس خوب بوده و بر این ساختار نوشتاری مهم تسلط زیادی داشته باشد.
اما جستار یا Essay چگونه شکل گرفت؟
جستار را «مونتنی» ابداع کرد و به این ساختار سر و شکلی داد. میشل دو مونتنی از جمله تأثیرگذارترین فیلسوفان رنسانس فرانسه است که تأثیر مستقیمی بر بسیاری از نویسندگان غرب داشته از جمله فرانسیس بیکن، دکارت، پاسکال، روسو، امرسون، آلبرت هیرشمن، نیچه، تسوایگ، اریک هوفر و احتمالا بر برخی از آخرین آثار شکسپیر. عمده شهرت او بهجاانداختن فرم «جستار» (essay) بهعنوان یک ژانر ادبی برمیگردد.
کلمه essay از کلمه فرانسوی به معنای تلاش یا آزمون گرفته شده و میشل دومنتنی (1533) اولین نفری بود که این فرم را به شکل عمومی رایج کرد و آن را essai نامید.
برای منتنی نوشتن جستار، تلاش برای معنادار کردن زندگی بود، البته نه تمام زندگی، بلکه پیچیدگیها و ابهامهای آن.
مونتنی در آثارش دست به ترکیبی بیسابقه میزند، ترکیبی از حکایات گاهوبیگاه و سرگذشت زندگی خود با بصیرتهای فکری جدی. مجموعه جستارهای او دربردارنده برخی از تأثیرگذارترین جستارهایی است که تاکنون نوشته شده است.جستار در آثار مونتنی در مرزهای فلسفه و ادبیات اتفاق میافتد. زبان جستار برای او خود حادثهای است در زبان و فکر؛ تفکر با نوشتن، یا در حین نوشتن. جستارنویس، پیش از مواجهه با قلم و کاغذ، مسیر و جریان دقیق نوشتهاش را نمیداند، گرچه مبدا و مقصدِ نوشته و نگرش او به موضوع از قبل مشخص است. از این جهت جستارنویسی سفری نیمهاکتشافی و نیمه ناخودآگاه بر مسیر و جریان نوشتهاست که جستارنویس را گاه و بیگاه از مسیر منحرف میکند، به چپ و راست میبرد و حتی گاه شگفتزده میکند.
جستارخوب خودش را هم زیر سؤال میبرد، طوری که یک رمان یا داستان کوتاه هرگز نمیتواند. شاید به این دلیل ساده که جستار سوالش را روی کاغذ رها میکند تا همه ببینند، مجموعه کاملی از تردید به خود است، این زاییده شک و کنجکاوی است که نسبتی با یقین، تعصب و پیشداوری ندارد. این رودخانهای است که معلوم نیست به کدام دریا میریزد. در حقیقت وقتی خود انسان در تردید است، تفکر مداوم و جستجوی نویسنده، تنها راهی است که وی را به پیش میبرد.
مولفههای اصلی یک جستار: یک جستار به سادگی دارای ۳ بخش مقدمه، بدنه و نتیجهگیری است.
مقدمه:
هدف از مقدمه مشخص کردن موضوع جستار و به دست دادن زمینه و سابقهای از موضوع است. هر مقدمه یک جمله کلیدی دارد و شرح کلی جستار مهمترین وظیفه آن است. مقدمه باید چیستی جستار و سوال اصلی آن، هدف از مطرح کردن آن و روش نویسنده در برخورد با این سوال را مشخص کند.
مقدمه دو بخش اصلی دارد: بخشی که از مطالب کلی درباره موضوع آغاز شده و به تدریج به مطلب جزئی ختم میشود و بخشی که شامل هسته اصلی جستار بوده و تزِ آن را مشخص میکند. این آخرین جمله مقدمه جستار بوده و مهمترین جمله آن نیز محسوب میشود.
یک مقدمه خوب خوانندههای شما را ترغیب به خواندن ادامه مطلب میکند. متنی که خواننده از ابتدا ترغیب به خواندن مطلب شود.
آنچه در مقدمه اهمیت دارد، توجهانگیز بودن آن است. مقدمه در ورودی جستار است و اصل ترغیب در آن نقش اساسی دارد. مقدمه جستار باید شروع همراهکنندهای داشته باشد. برای این امر، میتوان مقدمه را با یک لطیفه، نقل قول جذاب، یک بیت شعر، یک ضربالمثل، یک جمله معترضه، یک سوال، ذکر یک خاطره یا گفتگویی جالب توجه آغاز کرد.
بدنه:
پاراگرافهای مربوط به بدنه اصلیترین بخش جستار است. رویکرد به نوشتن و توسعه بدنه میتواند استقرایی، قیاسی و یا ترکیبی از این دو باشد. در توسعه متن به روش قیاسی، یک هستهی اتمی و کوچک از تزِ اصلی جستار همچون یک گلوله برفی دائما بزرگتر میشود. برعکس در رویکرد قیاسی، اجزای مختلفِ تزِ نهایی جستار کالبدشکافی شده و به عنوان محورهایی مختلف مورد بحث قرار میگیرند. رویکرد ترکیبی همچون اما همچون کارگردانی ماهر بین دو زاویه دید قیاسی و استقرایی سوییچ میکند تا مخاطب از چند زاویه و سطح تحلیل با مسئله مواجه شود.
هر پاراگراف از بدنه باید به جنبهای از موضوع بپردازد و هر پاراگراف باید با پاراگراف بعدی پیوندی داشته باشد. تعداد پاراگرافها بدنه بستگی به موضوع و مقدار اطلاعات و عمق بینش او به موضوع دارد و محدودیتی در این تعداد نیست. در عین حال زیادهگویی و استفاده از مطالب بیمورد که حذف آن آسیبی به ساختار مطلب نمیزند، در جستار مطلوب نیست.
نتیجهگیری:
نتیجه شامل جمعبندی نکتههای اصلی و رجوعی گذارا به محورهای مطرح شده است. تزِ جستار دوباره مطرح میشود تا نویسنده و خواننده به صورت همزمان برداشتِ جدید خود نسبت به این تز را بعد از نوشتن و خواندن این جستار احساس و درک کنند. یک جستار خوب، نوعی شعف و احساس روشنبینی را بعد از خواندن نتیجه به ذهن نویسنده و خواننده متبادر میکند. نتیجه میتواند شاملِ یک حسن ختام هم باشد، در اینجا نیز نقل قول، لطیفه، طرح پرسشی تامل برانگیز، یک پیشبینی یا پیشنهاد میتواند کارگشا و متناسب باشد.
پیشنیازهای اولیهی برای نوشتن جستار:
1. ذوق و استعداد
نویسندگی ابزاری برای تبادل اندیشه است و نویسنده فرد کنجکاوی است که از طریق نوشتن نزدیکی به حقیقت را میجوید. لازمه نویسندگی «حساسیت» است. نویسنده حساس فردی است که پیرامون و درون خود را مانند ذرهبین و تلسکوپ در نظر دارد. جزئیات را ذیر ذرهبین قرار میدهد تا اهمیت خود را آشکار کنند، در عین حال که رویدادها و موضعات کلان و دور از نظر را با نگاهی تلسکوپی بررسی میکند. نویسنده حساس در عین کلاناندیش بودن، جزنگر نیز هست و هیچ سوژهای از نظر او پنهان نمیماند.
2. تجربه
ارتباطی که نویسنده بین درون و پیرامون خود برقرار میکند، تجربه نامیده میشود. تجربه نویسنده را از سطح به عمق میبرد، تنها نویسندهای که در معدن کار کرده است میتواند مطلبی عمیق با عنوان «چرا کار در معدن، سختترین کار جهان است؟» را به بهترین شکل بنویسد. بنابراین نویسنده عالم بی عمل هم نیست.
3. مطالعات روزآمد
رابطه نوشتن با خواندن مانند رابطه دم با بازدم است، پس اگر هر هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات؛ هر نوشتهای هم سر در آخورِ متنی دارد که قبلا نویسنده خوانده است.
4. دانش و تخصص
نویسندگی لاف و گزاف گفتن نیست، کلاه گذاشتن سر خلقالله با بافتن واژهها و سفسطهی حاصل از بازیگوشی کلمات نیست، نویسنده کوهی نیست که موش بزاید، عالمی است که علمش را مکتوب میکند.
5. مخاطبشناسی
نویسندهای که زمین بازیاش را میشناسد، تماشاگران بازی را هم میشناسد، بخشی از قواعد بازی را خود تماشگران تعیین میکنند، پس لازم است، نویسنده مخاطب خود را بشناسد.
۶. درک از نویسندگی
باید در وجود یک نویسنده در آن واحد یک متفکر، یک هنرمند و یک نقاد مشغول کار باشند.
در عین حال زیباترین متن، سادهترین متن است، و سادگی یعنی بیپیرایگی، نه بیمایگی. نویسندهای که درکی درست از نوشتن دارد *۳ نکته را مدنظر قرار میدهد:
۱. اصالت با محتوا است: آنچه باید به چشم خواننده بیاید، محتوای نوشتار است، نه عبارتها و جملهها. یعنی زبان نوشتار نباید ذهن خواننده را درگیر زیبایی یا نازیبایی خود کند و محتوا را به حاشیه براند؛ مانند شیشۀ پنجره که ما حتی وقتی به آن مینگریم، آن را نمیبینیم، بلکه چیزی را میبینیم که در ورای آن است.
۲. سادگی مطلوب است: اگر خوانندهای با تمرکز میانه(سهدانگونیم)، با یکبار خواندن جملهای، آن را نفهمد، آن جمله معیوب است و اگر تعداد این گونه جملات در نوشتهای فراوان باشد، آن نوشتار مطلوب نیست.
بنابراین استفادۀ حداکثری از کلمات مأنوس و ترکیبهای آشنا باید مدنظر نویسنده قرار بگیرد.
یعنی قصد نخستین نویسنده باید سادهنویسی باشد نه زیبانویسی. چون زیبایی در سادگی است و گیرایی در رسایی. هر گونه کوشش برای زیبانویسی، نتیجۀ عکس میدهد و آنچه میآفریند، نثری تصنعی و ملالآور است. نباید در پی نوعی از زیبایی بود که ورای سادگی و روانی نوشتار است. این روش(تبعید زیبانویسی به پستوی ذهن)، به ذهن و قلم نویسنده، چنان آرامشی میدهد که او را برای آفریدن زیبایی طبیعی در نثر، آمادهتر و توانمندتر از کسی میکند که پیوسته به زیبانویسی میاندیشد و آرامش لازم را در وقت نوشتن ندارد. پس نخواه که زیبا بنویسی تا بتوانی که زیبا بنویسی.
۳. ترکیب سادهنویسی با فاخرنویسی بهینه است: سادهنویسی اگر به مرز ابتذال نرسد و جامۀ فاخر بر تن کند، سرچشمۀ زیبایی در نثر معیار است. مشکل اکثر نویسندگان این است که مرز سادگی و ابتذال را نمیدانند. به بهانۀ سادگی به ورطۀ ابتذال میغلتند و گاهی از بیم ابتذال، به دام تصنع و تکلف میافتند. کلید زیبانویسی در سادگی فاخر است؛ یعنی سادگی استوار و قاعدهمند. (* این ۳ اصل را مرحوم رضا بابایی در وبلاگ خود توضیح دادهاند)
همچنین هر نوشتهای یا هر بخشی از یک نوشته (از جمله جستار) میتواند دارای ۴ هدف باشد.
۱. توضیح
نوشتهای با هدف توضیح از طریق کشفِ علت هر معلول و پیامدهای این معلول به شرح و در واقع تفسیر موضوع میپردازد، توضیح به چیستی و چگونگی موضوع میپردازد. نوشته توضیحی یک نوشته اکتشافی و ذهنی است.
۲. توصیف
نوشتهای با هدف توصیف، از قلم مانند یک دوربین استفاده میکند، نوشته توصیفی یک نوشته عینی است.
۳. ترغیب
ترغیب بر احساسات، هیجانات، عواطف و انگیزهها دست میگذارد و شواهدی برای ادعای خود ارائه میکند.
۴. روایت
روایت بر زمان و شکل دادن یک پیرنگ تمرکز میکند. در روایت هم علت و معلول اهمیت دارند، اما مهمتر از آنها، این توالی رویدادها، ترتیب تاریخی، برجسته کردن یک مقطع زمانی خاص، تاکید بر یک سری از نقاط عطف و پس و پیش کردن حوادثند که اهمیت مییابند. هر روایتی یک شروع، یک برهمزننده تعادل (نقطه عطف) و یک پایان دارد.
پیشنیازهای ثانویه برای نوشتن جستار:
۱. آماده سازی قبل از نوشتن:
پیش از نوشتن جستار باید سوالهای اساسی در ذهن خود را جواب دهید، مانند: درباره چه باید بنویسم؟ چگونه هدف و مخاطب خود را ارزیابی کنم و چه موضوع و عنوانی را برای جستار خود انتخاب کنم؟
۲. نظم بخشیدن به تفکرات:
چگونه ایده های پراکنده خود را جمع میکنید و به آنها نظم میبخشید؟ باید زمینهای را فراهم کنید تا مطلبی را بنویسید که یکپارچه و منطقی و روان باشد.
۳. عبور از موانع نویسندگی:
لازم است بدانید چگونه از موانع مختلف عبور کنید. شاید برای شما هم پیش آمده که زمان طولانی را بدون نوشتن هیچ متنی گذراندهاید. در این صورت دچار مشکلِ باقی ماندن قلم بر کاغذ سفید شدهاید. شاید مهمترین موضوع در این مورد، اتفاقا ترس از رخ دادن چنین مانعی باشد که وقوع آن را محتملتر و تحملش را سختتر میکند.
۴. ساختار جمله بندی:
چگونه می توان جملاتی صحیح را ایجاد کرد در حالی که با دیگر جملات ترکیب مناسبی داشته باشد. باید درباره ساخت جملات و نحوه ترکیب مناسب آنها مهارت داشته و ساختار مناسب هر جمله را به درستی انتخاب کنید. باید بتوانید جملاتی عاری از عیوب گرامری بنویسید. هدف، ساخت جملاتی است که به جای پراکندگی، به صورت مناسبی مرتبط باشند.
۵. پاراگراف نویسی:
پاراگراف واحد مستقل معنایی و ترکیبی از چند جمله است که برای نوشتن یک محور در جستار به کار برده میشود. برای نوشتن یک پاراگراف باید بتوانید تعداد مناسبی جمله مرتبط را کنار هم بگذارید تا یک پاراگراف مفهوم دار ایجاد کنید. بنابراین باید از ساختار پاراگراف، نحوه ایجاد آن و استفاده از عبارتهای ربطی سر در بیاورید.
۶. ارتباطات و روندها:
باید یاد داشته باشید که چگونه متنی بنویسید که در آن ایده ها با هم مرتبط باشند. چگونه در عبور از ایدهای به ایدهای دیگر خواننده را با خود همراه کنید و چگونه متنی روان و خوانا بنویسید.
۷. خلاقیت ارائه:
یاد بگیرید که چگونه خلاقانه ایده های خود را بیان کنید. باید تکنیکهای لازم برای خلق متونی با واژگان خلاقانه، نحوه استفاده از طوفانهای ذهنی، ترسیم نقشه ذهنی و خوشهسازی از موضوعات و توانایی ایدهپردازی در این زمینه را کسب کنید. لازم است یاد بگیرید چگونه متن خود را با ایجاد تصاویری ذهنی، تزئین کنید.
۸. بهبود دایره لغات:
دوست داشته باشید یا نه خوانندگان بر اساس وسعت دایره لغات شما، متن شما را ارزیابی میکنند. باید بدانید چگونه شعاع این دایره را رفتهرفته افزایش دهید.
۹. جلوگیری از اشتباهات رایج
اشتباهات املایی، کاماهای اشتباه، کلمات بدجا، همگی نمونههایی از خطاهایی هستند که تاثیر بدی بر خواننده می گذارند. لازم است روش های صحیحی جهت بهبود مهارت گرامر، املاء و نحوه استفاده مناسب از کلمات و علائم، پیدا کنید.
معرفی دو کتاب که شما را جستارنویس بهتری میکند
۱. بهتر بنویسیم از رضا بابایی:
درستنویسی سنگبنای تکنیکهای نویسندگی است و بقیهی تکنیکها و روشها بر این بنای استوار پیریزی میشوند.در این کتاب، آئین ویرایش و آشنایی با ساختارهای ادبی نگارش مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
نگارنده نخست به پایههای نظری و نرمافزاری قلم مانند: ذوق و استعداد درونی، تجربه، مطالعات روزآمد و متنوع، دانش و تخصص و مخاطبشناسی اشار کرده و سپس دستوارت ادبی در زمینه درستنویسی، سادهنویسی و زیبانویسی و اصول و قواعد مربوط به آنها را شرح داده است. در همین راستا، وی به اموری مانند: غلطهای املایی و انشایی، معیارهای سادهنویسی و کوتاهنویسی و کاستن از حشو و اضافات در نوشتار، حذف و جابهجایی کلمات، سازگاری و همبستگی واژگان در نوشتار، غنای واژگان و تنوع کلامی، ایجاد تنوع در ساختمان جمله و تعابیر و استفاده از صنایع ادبی در کلام، اشاره نموده است.
در نتیجهی خواندن دقیق و عمیق این کتاب میتوانید به درستنویسی و سادهنویسی در نوشتههایتان دست یابید که ماحصل آن همان زیبانویسی خواهد بود.
خود مرحوم رضا بابایی درباره کتاب بهتر بنویسیم خود گفته است:
«بهترنویسی آرزوی هر کسی است که دستی به قلم دارد و خواستار گفتگوی نوشتاری با دیگران است. برای بهترنویسی، دست کم باید چهار گام بزرگ برداشت. هر یک از این گامها، موضوع یکی از بخشهای کتاب حاضر است: فصل نخست، درباره پایههای نظری و زیرساختهای نرمافزاری نویسندگی است. فصل دوم، شماری از اصول و نکتههای درستنویسی را باز میگوید. در فصل سوم از فوائد و قواعد سادهنویسی سخن میرود. و نهایتا عنوان فصل چهارم کتاب، زیبانویسی است.
کتاب بهتر بنویسیم بیش از آنکه علمی یا نظری باشد، تجربی است. فصل اول کتاب، گوشزد میکند که تا اندیشهای در کار نباشد، قلم به جنبش درنمیآید. اندیشههای تقلیدی هم قادر به تحریک قلم نیستند؛ چون با قلب و روح نویسنده، درنیامیختهاند و تا وقتی که اندیشهای زادۀ درون انسان نباشد، تواناییهای درونی او را برای نگارش به فعلیت درنمیآورد. فصل دوم، دربارۀ "درستنویسی" است و فصل سوم از قواعد و فواید سادهنویسی سخن میگوید. فصل چهارم نیز ده راهکار برای "زیبانویسی" پیشنهاد میکند؛ بدون آنکه زیبانویسی را محصور در این راهکارها بداند یا حتی امید قطعی به آنها برای شیواسازی متن داشته باشد. فقط پیشنهاد است و اصراری هم بر آنها نیست. دو فصل پایانی کتاب، حاوی مطالبی است که دربارۀ اکثر آنها میتوانم ادعای ابتکار بکنم.
اگر کسی از من بپرسد که همۀ تجربۀ خود را در نویسندگی، در دو یا سه جمله خلاصه کن، میگویم:
1. برای خلق نوشتههای زییا و خواندنی، یا باید تخیلی بلندپرواز داشت یا اندیشهای بکر و بدیع. راه ديگری وجود ندارد. باور كنيد.
2. خواندن پیوستۀ شعر را نیز برای تقویت قلم، بینهایت لازم میدانم.
3. زیباترین متن، سادهترین متن است، و سادگی یعنی بیپیرایگی، نه بیمایگی.»
- منتشر شده در نشر ادیان
۲. البته واضح و مبرهن است که... از ضیا موحد
ضیاء موحد از شناخته شده ترین چهره های ادبی معاصر ایران که در نقد و هم در شعر، جایگاه استادی دارد، این کتاب را به عنوان رساله و راهنمایی برای مقاله نویسی نوشته است. او در مقدمه کتابش می نویسد: "در دهه های اخیر با پیدا شدن نشریه ها و روزنامه های فراوان، تأسیس گروههای مختلف علوم و علوم انسانی در دانشگاهها و طرح مباحث سیاسی، دینی و اجتماعی تازه و بحث انگیز مقاله نویسی هم پا به پای کمیت آن بالا رفته باشد محل تأمل است. انگیزه من در نوشتن این رساله بیشتر محصول تأملی است که این سالها در خواندن و داوری مقاله ها کرده ام." همچنین در این باره گفته است: "وقتی دبیرستان بودم دانش آموزان دنبال انشایی می گشتند که به درد هر موضوعی بخورد. جمله معروف " البته واضح و مبرهن است که اگر قدری درباره این موضوع پرفایده فکر کنیم" و " پس از این موضوع پرفایده نتیجه می گیریم که ..." یادگار همان دوران است. آن روزها از این ماجرا خنده ام می گرفت اما حالا مثل اینکه خودم هم در این رساله می خواهم همین کار را بکنم. دستورهایی صادر کنم برای نوشتن هر مقاله. مگر می شود برای مقاله ای که پهلو به اثر هنری می زند و مقاله تحقیقی و علمی دستورهای واحدی داد؟ اما اگر بگوییم در همه انواع مقاله ها، حتی مقاله های هنری اصل هایی هست که باید رعایت کرد، اغراق نکرده ایم. از این گذشته مقاله های علمی، تحقیقی و فلسفی را هم می توان با رعایت اصلها و دستورهایی رغبت انگیز و خواندنی کرد و دست کم این که آنها را از نقصهای چشمگیری که دامنگیر اغلب مقاله های فارسی است در امان داشت."
نویسنده در این کتاب به انواع جستار، اصل ترغیب، ساختار کلی و بخشهای اصلی جستار، معرفی و تحلیل جستارهایی برای نمونه و ارائه نکاتی برای انتخاب موضوع، نوشتن عنوان، مقدمه، بدنه و نتیجهگیری در جستارنویسی میپردازد. لازم است بدانید منظور از مقاله در این کتاب ترجمه واژه essay (یعنی همان جستار) است و نه مقاله به عنوان article که کاملا متفاوت از جستار در نظر گرفته میشود.
بخشی از کتاب البته واضح و مبرهن است که...
موضوع پرفایده:
وقتی دبیرستان بودم دانش آموزان دنبال انشائی می گشتند که به درد هر موضوعی بخورد. جمله معروف « البته واضح و مبرهن است که اگر قدری درباره این موضوع پرفایده فکر کنیم » و « پس از این موضوع پرفایده نتیجه می گیریم که... » یادگار همان دوران است. آن روزها از این ماجرا خنده ام می گرفت اما حالا مثل اینکه خودم هم در این رساله می خواهم همین کار را بکنم. دستورهایی صادر کنم برای نوشتن هر مقاله. مگر می شود برای مقاله ای که پهلو به اثر هنری می زند و مقاله تحقیقی و علمی دستورهای واحدی داد؟
در غرب هم به هر مقاله نویسی essayist نمی گویند. این را می توان از برگزیده هایی که از مقاله ها فراهم می آورند و از افرادی که زیر مدخل essay در دانشنامه ها نام می برند فهمید. اگر جز این بود شماره مقاله نویسان هر زمان همان شماره مقاله نویسان در تمام زمینه ها بود. برای مقاله نویس شناخته شدن و، برای مثال در انگلیس، در شمار بلندآوازگانی چون فرانسیس بیکن ( ۱۵۶۱ـ۱۶۲۶ ) ، چارلز لمب( ۱۷۵۵ـ۱۸۳۴ ) و آلدوس هاکسلی ( ۱۸۹۴ـ۱۹۶۳ ) درآمدن به چیزی بیش از آن دستورهای کلی که موضوع این رساله است، نیاز داریم. اما اگرچه راننده مسابقه های اتومبیل رانی شدن کار همه کس نیست، این راننده هم باید مثل همه، اول اصول رانندگی را یاد بگیرد. برای رفتن به بام چاره ای جز پیمودن نردبان پله به پله نیست. وقتی به بام رسیدیم آنگاه می توان نصیحت ویتگنشتاین را به کار بست و پلکان را فراموش کرد.
هدف من از این نوشته به دست دادن قاعده هایی برای نوشتن مقاله هایی که در کنار شعر و داستان اثر هنری شناخته می شوند نیست. این نوع نوشتن قاعده های معینی ندارد، یاددادنی نیست. اما اگر بگوییم در همه انواع مقاله ها، حتی مقاله های هنری اصلهایی هست که باید رعایت کرد، اغراق نکرده ایم. از این گذشته مقاله های علمی، تحقیقی و فلسفی را هم می توان با رعایت اصلها و دستورهایی، رغبت انگیز و خواندنی کرد و دست کم این که آنها را از نقصهای چشمگیری که دامنگیر اغلب مقاله های فارسی است، در امان داشت. هدف از این نوشته همین است.
بالاخره من هم دارم چیزی می نویسم که به درد هر موضوعی بخورد. اما پیش از پرداختن به این کار بهتر است نگاهی به وضعیت مقاله نویسی در ایران بیندازیم تا لزوم چنین کاری روشن شود.
آیا ما مقاله نویس هم داریم؟
در جمع چند تن از نویسندگان به نام ایران یکی بی مقدمه پرسید: در ایران مقاله نویس هم داریم؟ جواب همه خاموشی بود. بعد هم پیش کشیدن حرفهای دیگر. انگار نه انگار که چنین سوالی شده بود. دلیل اینکه چرا همه سوال را نشنیده گرفتند شاید هرگز برای من روشن نشود. اما یک چیز مسلّم بود. در ایران مقاله نویسی، با وجود مقاله هایی خوب، گویا چنانکه باید شناخته نشده است. ما هنر کلامی را به شعر و داستان محدود کرده ایم. در اینجا مقاله آن شانی را که در غرب دارد، ندارد. آنانی هم که ذوق و هنری در مقاله نویسی دارند به کار خود چنان نگاه نمی کنند که شاعر به شعر یا داستان نویس به داستان خود. محصول کار بسیاری از باذوقترین مقاله نویسان ما چند مقاله خوب بیشتر نیست که گاهی به نظر می رسد از دستشان دررفته باشد زیرا به مجموع مقاله های آنان که نگاه کنی گویی آگاهی چندانی به هنر ظریف خود نداشته اند و در آزمودن شگردهای مقاله نویسی و بهبود کیفیت آن تلاش نکرده اند. بسیار اندکند کسانی که خواسته باشند مقاله نویس شناخته شوند. مقاله نویسی، به معنای هنری که در فصل پیش بدان اشاره شد، در ایران هنوز آن چنان که باید نوع شناخته شده ای نیست.
وضعیت مقاله نویسی را در ایران می توان، برای مثال، به اشاره با مقایسه وضعیت آن در انگلیس دریافت. در انگلیس مقاله همانند شعر و داستان تاریخی مدون دارد. مقاله به معنای امروزی آن نخستین بار با آثار میشل مونتنی ( Michel Montaigne ) محقق فرانسوی قرن شانزدهم در ادبیات اروپا معرفی شد. عنوان این آثار (essai ( ۱۵۸۰ بود به معنای « جستار. » این مجموعه، که شهرت مونتنی را خاسته از آن می دانند، در ۱۶۰۳ با عنوان essays به انگلیسی ترجمه شد و تاثیر عمیقی بر نویسندگان انگلیس نهاد. پیش از آن هم فرانسیس بیکن، به پیروی از مونتنی، نخستین مجموعه نوشته های خود را با عنوان essays در ۱۵۹۷ چاپ کرده بود. از این رو در انگلیس تاریخ مقاله نویسی را از بیکن شروع می کنند و قرن به قرن به پیدایش انواع مقاله، معرفی مقاله نویسان معروف و ویژگیهای مقاله های هرکدام می پردازند. در قرن هفدهم و هجدهم به دلیل پیدایش و رشد روزنامهها و نشریهها جهشی بزرگ در مقاله نویسی رخ می دهد. این دومین مرحله مهم، پس از مونتنی و بیکن، در تاریخ مقاله است. تاریخ مقاله در قرنهای بعد نیز به تفصیل و با معرفی انبوه مقاله نویسان انگلیس نوشته شده است.
موضوع این نوشته تاریخ مقاله نیست. علاقه مندان می توانند با انتخاب مدخل essay در اینترنت به انبوهی از نوشته ها درباره هر جنبه ای از مقاله و مقاله نویسی یا مراجعه به دانشنامه های عمومی انگلیسی به اطلاعات کافی دست یابند. اما اینکه ما چنین بررسیهایی در مقاله و سابقه آن در فارسی نکرده ایم نشان بی توجهی ما به این مقوله کلامی است، مقوله ای که امروز محمل اساسی نوشته های فرهنگی شده است. نمونه ای از این دست کم گرفتنها مدخل « مقاله» ( MAKÊAÎLA ) در دانشنامه اسلام ( Encyclopedia of Islam, VI, ۲nd. pp. ۹۰-۹۶ ) است. زیر این مدخل، مقاله در عربی، فارسی و ترکی به قلم اهل هر زبان معرفی شده است. مدخل مقاله در فارسی ــ که خود غنیمتی است ــ از همه مختصرتر و ناقصتر است. مدخل نویس ترک بیش از ده ستون به معرفی مقاله در ترکی پرداخته اما مدخل نویس فارسی تنها در حد یک ستون سر و ته موضوع را به هم آورده است. این گزارش مقاله در کشوری است که گذشته از سابقه مقاله نویسی در آن با عنوانهای گوناگون به ویژه « رساله » ، از زمان مشروطه تا به امروز، و به معنای امروزی، مقاله نویسان فراوانی داشته ایم مانند محمدعلی فروغی، محمد قزوینی، عباس اقبال، مجتبی مینوی، جلال همایی، عبدالحسین زرین کوب، عباس زریاب خویی، علی اکبر دهخدا، پرویز ناتل خانلری، ابوالحسن نجفی، محمدرضا شفیعی کدکنی، جلال آل احمد، داریوش آشوری، منوچهر بزرگمهر، عبدالرحمن فرامرزی، بهاءالدین خُرّمشاهی، کامران فانی، حسین معصومی همدانی، علی محمد حق شناس، نجف دریابندری، کریم امامی، شمیم بهار، محمد قائد و بسیاری دیگر.
در دهه های اخیر با پیدا شدن نشریه ها و روزنامه های فراوان، تاسیس گروه های مختلف علوم و علوم انسانی در دانشگاهها و طرح مباحث سیاسی، دینی و اجتماعی تازه و بحث انگیز مقاله نویسی رواج چشمگیری پیدا کرده است اما اینکه کیفیت مقاله نویسی هم پابه پای کمیت آن بالا رفته باشد محل تامل است. انگیزه من در نوشتن این رساله بیشتر محصول تاملی است که این سالها در خواندن و داوری مقاله ها کرده ام.
- منتشر شده در نشر نیلوفر
نویسندگی را دوست دارید؟! پس این پستها را هم مطالعه کنید:
۱۲ گام اولیه برای نویسنده شدن: پاس کردن پیشنیاز
به بهانه معرفی کتاب نوشتن خلاق: مامایی که واژه به دنیا میآورد!
چرا نمیتوانیم بنویسیم؟ عوامل موثر بر نوشتن
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهبود رشد شخصی و توسعۀ مهارتهای فردی: ۹ گام عملی و راهبردی
مطلبی دیگر از این انتشارات
رسوایی مقام دولتی و قافلهای که تا به حشر لنگ است!
مطلبی دیگر از این انتشارات
دربارهی هژبر یزدانی