نوشتههای این کاربر میتواند وقت شما را تلف کند. دربارهی او: http://vrgl.ir/9MfDq
در حاشیهی کتاب های انسان خردمند و انسان خداگونه : راستش «ما» اونقدرها هم مهم نیستیم.
این روزها همه دارن کتاب های یووال نوح هراری، انسان خردمند و انسان خداگونه رو میخونن،
خود من هم اولی رو خوندم و در حال خوندن دومی هستم.
حس خیلی خوبی به آدم میده، حس خفن بودن، احساس این که چه کتاب قطور، علمی، و ساختارشکنی رو داره میخونه.
برای کسی مثل من که کلا کتاب کم میخونم و مخصوصا در این زمینه تقریبا هیچ مطالعهای نداشتهام این احساسات دوچندان هستن.
فکر کنم با تموم کردن انسان خداگونه حداقل تا ۵ سال آینده نیاز به مطالعهی کتاب دیگهای نداشته باشم، همین دوتا کتاب تا مدتها برای نقل قول و پز دادن کافی هستن!
اگه شما هم مثل من هستین حتما بهتون پیشنهاد میکنم که این دوتا کتاب رو بخونین. ;)
بگذریم، در حاشیهی مطالعهی این کتابها یک نکته به ذهنم رسید که توی این پست میخوام دربارهش حرف بزنم.
تصور ما از تاریخ مختصر بشر:
معمولا وقتی میخوایم خیلی خفن باشیم و دربارهی گذشته و آینده نظریهپردازی کنیم تقریبا تمام افکار و حرفهامون حول چنین تصویری شکل میگیرن:
من میپذیرم که برای ما انسانهای خردمند، گذشته و آیندهی «انسان خردمند» اهمیت داشته باشه.
درک میکنم که وقتی داریم با چشمهای انسان خردمند به گذشته و آینده نگاه میکنیم مهمترین چیزهایی که میبینیم چیزی شبیه به تصویر بالا باشه.
مخصوصا وقتی که در بازههای نسبتا کوتاهی مثل ۱۰۰هزار سال میاندیشیم طبیعتا زیاد به ابعاد دیگهی قضیه فکر نمیکنیم.
ولی یه اشکال بزرگ توی این تصویر دیده میشه،
همون اشکالی که انسانهای متفکر امروز به کلیسای قرون وسطا وارد میکردن،
این که کرهی زمین و انسان رو در مرکز عالم تصور میکرد.
یک بار دیگه به این تصویر نگاه کنین،
ما بیش از حد خودمون رو مهم تصور میکنیم،
ما داریم تمام تاریخ گذشته و آینده رو حول انسان خردمند تعریف میکنیم.
به طرز احمقانهای به پیروزیمون بر گونههای دیگهی انسان و قدرت بیشترمون نسبت به میمونها میبالیم،
و از اون طرف فوقالعاده نگران هستیم که رباتها چه بلایی سرمون خواهند آورد!
از همین الان داریم سعی میکنیم دکمهای طراحی کنیم که اگه اوضاع به هم ریخت بتونیم هوش مصنوعی رو خاموش کنیم! و یا طوری طراحیش کنیم که بهمون صدمه نزنه، و یا سعی میکنیم باهاش طرح دوستی بریزیم.
ما یه جورایی از مردم قرون وسطا هم مضحکتریم،
اونها بیشتر از انسان، به خدا اهمیت میدادن، و همین باعث میشد در بعضی زمینهها عاقلانهتر از ما فکر و رفتار کنن.
ولی انسانمداریِ بیش از حدِ ما باعث غرورمون در مقابل ضعیفترها و ترسمون از قویترها شده.
و مهمتر از اون، نوع نگاه و تفکر ما بیش از حد سادهانگارانه است
چرا ما فکر میکنیم میمونها همون انسانها هستن که خنگترن؟
و چرا گمان میکنیم رباتها همون انسانها هستن که باهوشترن؟
تا به حال به این فکر کردین که چرا توی فیلمها اینقدر هوش مصنوعی و رباتها ظاهر انسانی دارن؟
این هم شبیه به همون انتقادی نیست که به تفکر قرون وسطایی وارد میکنیم؟
ایرادی که به بعضی مومنین میگیریم که چرا اینقدر صفات انسانی برای خدا قائل میشید؟
چرا ما دوباره توی همون دام میافتیم و اینقدر صفات انسانی به موجودات قبل و بعد از انسان میدیم؟
البته باز هم درک میکنم که بالاخره به عنوان انسان این محدودیت رو داریم، ولی برای درک بهتر گذشته و آینده بهتره کمی از دایرهی تنگ انسان بودن خارج بشیم و دید وسیعتری داشته باشیم.
انسان مرکز عالم نیست،
تاریخ کمترین اهمیتی به انسان خردمند نمیده،
و مهمتر از همه اینکه با تفکر قرون وسطایی نمیتونیم تحلیل درستی از عالم و تاریخ داشته باشیم.
بیاید این چیزهایی که گفتم رو در گوشهی ذهنمون داشته باشیم و دوباره به هستی و به تاریخ نگاه کنیم.
فکر میکنم یه سری تغییرات جدی توی نوع تفکرمون به وجود میاد،
شاید بتونیم بفهمیم که کامپیوترها دنیا رو اونطور که ما میبینیم نمیبینن.
شاید دوباره تونستیم دنیا رو بدون مرکزیت انسان تصور کنیم و تونستیم درک کنیم که ما خیلی ناتوانتر و ضعیفتر و کوچیکتر از اونی هستیم که تصور میکنیم.
البته این نگاه کمک زیادی به داناتر شدن و تسلط بیشترمون بر محیط میکنه،
ولی نتیجهی مهمتری که میذاره اینه که بهمون یک هدیهی ارزشمند میده،
چیزی که خوشفکرترین آدمای تاریخ بهش رسیده بودن،
این که بفهمیم انسان بودن چقدر محدودیت میاره،
و اینکه با تمام دانستههامون، هنوز چقدر نادانیم.
چند دقیقهی آخر این ویدیو رو هم شاید دوست داشته باشین.
ادریس هستم.
برای اینکه همدیگه رو گم نکنیم و نوشتهها رو راحتتر دریافت کنی کدومو ترجیح میدی؟
کانال تلگرام؟ اکانت توییتر؟ یا خبرنامهی ایمیلی هفتگی؟
نوشتههای قبلی:
مواجه شدن، ضربه خوردن، زخمی شدن، یاد گرفتن و رشد کردن.
به جای جمع کردنِ سکههای کمارزش، لوبیای سحرآمیزت رو بکار. مرغِ تخمطلا بالای ابرهاست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
مهربانی شجاعت میخواهد. (کاری که شجاعت نخواهد مهربانی نیست.)
مطلبی دیگر از این انتشارات
دربارهی پول، قسمت اول: بیاید بیشتر دربارهی پول حرف بزنیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
سرچشمهها (چطور بدون کمک گرفتن از دیگران به جذابترین جاهای اینترنت میرسم؟)