نوشتههای این کاربر میتواند وقت شما را تلف کند. دربارهی او: http://vrgl.ir/9MfDq
مهربانی شجاعت میخواهد. (کاری که شجاعت نخواهد مهربانی نیست.)
وقتی میگویم مهربانی،
دربارهی محبت کردنهای احمقانه صحبت نمیکنم.
دربارهی لطفهایی که از سر عادتند حرف نمیزنم.
منظورم دلسوزیهای غیرارادی نیست.
به اظهار لطفِ غریزی به دوستان توجهی ندارم.
وقتی میگویم مهربانی،
هدیه خریدنهای مدیر، برای افزایش بهرهوری کارمندها را در نظر ندارم.
چاپلوسی کردنهای کارمندها برای رئیس «مهربانشان» در ذهنم نیست.
دربارهی چای ریختنهای آبدارچیها، و لطفهای کریمانهی مدیران حرف نمیزنم.
وقتی میگویم مهربانی،
دربارهی اظهار محبتهای «خالصانه»ی دختران و پسران صحبت نمیکنم.
هدیههای قبل و بعد ازدواج را نمیگویم.
دست نوازش بر سر فرزند کشیدن و بوسیدن دست پدر و مادر مد نظرم نیست.
وقتی میگویم مهربانی،
منظورم «ما همه ایرانی هستیم و باید هوای همدیگه رو داشته باشیم» نیست.
«یارانههای بهداشت و درمان از ماه آینده دو برابر میشه» برایم بیارزش است.
و دربارهی «توی خارج همه خیلی نایسن» حرف نمیزنم.
از نظر من مهربانی یعنی:
انجام دادن کاری که از تو انتظار نمیرود،
خدمت به کسی که نمیتواند برایت جبران کند،
اضافه کردن چیزی به سیستم بدون در نظر گرفتن نفع خودت،
خرج کردن منابع بدون «استراتژی» و بدون «حساب و کتاب».
مرا نمیتوانی به این راحتی فریب دهی.
میدانم که بسیاری از مهربانیهایی که ظاهر خالصانهای دارند اگر عمیقتر بررسی شوند صرفا برای نفع شخصی انجام شدهاند.
مهربانیای که نتیجهی تفکر سیستمی و آمار و احتمالات و روانشناسی باشد، خالصانه نیست.
به تو حق میدهم
که «تقریبا» تمام منابعت را با حساب و کتاب خرج کنی،
حق میدهم که تمام کارهایی که اسمش را مهربانی گذاشتهایم انجام دهی و حس خوبی پیدا کنی،
حتی حق میدهم که طوری استراتژی بچینی که چیزهایی که میبخشی بیشترین نتیجه را برایت داشته باشد.
من هم همین کارها را انجام میدهم.
بالاخره میل به «بقا» عمیقتر و ضروریتر از این حرفهاست.
ولی بیا یک قدم جلوتر بگذاریم.
دنیای بزرگتر از افکارمان را باور کنیم.
بیا به غیب ایمان بیاوریم. (یا حداقل احتمالی برایش در نظر بگیریم.)
بیا یک هزارم (یا یک دههزارم) منابعمان را «فدا» کنیم.
بیا «شهادت» را در اندازههای کوچک تمرین کنیم.
تنها از همین راه میتوانیم مرزهای وجودمان را جابهجا کنیم.
فقط به همین صورت است که میتوانیم به هستی بپیوندیم و تنهاییمان را درمان کنیم.
شاید راهحل مشکلاتمان را از این طریق پیدا کردیم.
بیا کمی کمتر حساب و کتاب کنیم،
و کمی بیشتر شجاع باشیم.
ادریس هستم.
برای اینکه همدیگه رو گم نکنیم و نوشتهها رو راحتتر دریافت کنی کدومو ترجیح میدی؟
کانال تلگرام؟ اکانت توییتر؟ یا خبرنامهی ایمیلی هفتگی؟
نوشتههای قبلی:
مواجه شدن، ضربه خوردن، زخمی شدن، یاد گرفتن و رشد کردن.
به جای جمع کردنِ سکههای کمارزش، لوبیای سحرآمیزت رو بکار. مرغِ تخمطلا بالای ابرهاست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کلمات را نکُشیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
به احترام همهی چیزهای «خوب»ی که «نیست»ند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
یعنی میشه که اینجا شبیه مدیوم شه؟