هر روز درحال یادگیریم تا زمانی که جان برتن است، یک برنامه نویس، کمیکفن و فریلنسر
مرا فریلنسر خطاب نکن. غلط کردم!

الان یه آدم خفنم که برای خودش کار میکنه، خیلیهم پُز فریلنس بودنش رو میده به همه که آره چقدر خوبه، هر وقت خواست کارمیکنه، هروقت نخواست کار نمیکنه، هر موقع خواست میزنه بیرون برا خودش میگرده و نیازی به مرخصی و این داستانها هم نداره، نیاز نیست ساعت هفته صبح لنگ اتوبوس و مترو باشه، همه چیز دست خودشه و خلاصه روزگارش گل و بلبله
خیلی خوبه نه؟ اما همه چیز اینجا تموم نمیشه!
این پست ادامه پست قبلیم با فاصله حدودا ۱ سال و نیمه پس قبل از ادامه این پست بهتره پست قبلی رو مطالعه کنید:
مرا فریلنسر خطاب کن
داستان چیه؟
بهمن ۹۸: چندتا پروژه از قبل داشتم یکی از شرکتی که قبلا توش کار میکردم و چندتاهم از جاهای دیگه گرفته بودم و سرگرم انجام اونا بودم.
اسفند ۹۸: کماکان درگیر پروژهها بودم و از نوران هم اومدیم بیرون مثل اینکه به یه سری مشکلات خورده بودن با دانشگاه علوم پزشکی و خیلی سرویس خوبی نسبت به قبلشون ارئه نمیدادن حتی قبل از این که ما بریم مثل این که حراست دانشگاه علوم پزشکی یه بار اومده بوده تیم ها رو کاملا محترمانه با قطع برق به بیرون هدایت کرده بوده و بعد هم که به خاطر کرونا تعطیل شد و بعد از اونم دیگه فهمیدم که کلا جمع کردن
فروردین ۹۹: پروژهها رو به اتمام بود و من استرس این رو داشتم که خوب الان اینا رو دادم تحویل بعد از این پروژه از کجا گیر بیارم و گذران عمر کنم؟!
شروع داستان
مشکلات داشتن شروع میشدن، یه دو سه ماهی که گذشت حساب کردم دیدم نسبت درآمد ماهیانم با درآمدی که تو زمان کارمندی داشتم حدودا یکیه و خوب این خیلی خوب نیست! چون یکی از دلایلی که کار قبلیم رو ول کرده بودم حقوق پایینش بود.
یه چندتا کانال تلگرامی عضو شده بودم که پروژه میزاشتن توشون تا فریلنسرا انجام بدن ولی خوب خیلی چیز بهدرد بخوری توشون نبود ۹۰٪ شون پروژه دانشگاهی بود و اون ۱۰٪ بقیه هم قیمت پایین میخواستن :| خیلی پایین، انقدری که فقط با بلاک کردن میتونستم حق مطلب رو بهشون ادا کنم.
حالا چندتا مشکل داشتم که خیلی بهشون اهمیت نمیدادم ولی خوب مشکلات نسبتا جدی هستن برای همه
- یکیش امنیت مالیه، فریلنسر که باشی امنیت مالی نداری و همش باید فکر و ذکرت این باشه که ای بابا حالا چیکار کنم برای ماه دیگه پروژه ندارم.
- دومیش بیمست، من خیلی اهمیتی نمیدم به بیمه ولی خوب بدمم نمیاد، از اونور وقتی فریلنسر باشی کسی بیمت نمیکنه و این معنیش اینه که بازنشتگی در کار نیست و تا زمانی که کار کنی پول داری
- بحث بعدیش تعطیل کردنه، همیشه میگن که خوبی فریلنسر بودن اینه که هر وقت بخوای کار میکنی و هر وقتهم بخوای تعطیل میکنی، ولی یه نکته ریزی اینجا هست و اونم اینه که خیر، اینطور نیست!
شما نمیتونی هر وقت خواستی به یه پروژه بگی نه چون کارفرما منتظر تو نمیمونه که از تعطیلات برگردی و خوب میره سراغ نفر بعدی و این اصلا خوب نیست و علاوه بر پروژه خود کارفرما هم میپره و پروژههای بعدیش رو برای تو نمیاره، جدای از اینا طمع میکنی و میخوای همه پروژههای که بهت پیشنهاد میشه رو بگیری و آخر سر هم همش رو دستت باد میکنه و به ددلاین نمیرسه و حالا باید دیرکرد و خسارت بدی. «البته این تجربه رو من نداشتم و یکی از دوستان تو زمان فریلنسیش داشت.» - مشکل بعدی اینه که روزمرگی اینجوری حل نمیشه و حالا کارو زندگیتهم باهم قاطی میشه اگه نتونی خوب مدیریتش کنی، دیگه شبا تا صبح بیداری و روزا تا شب خواب و کلا چیزهای از این دست که الان که میخونی ممکنه بگی خوب این که بد نیست ولی خوب وقتی یه مدت باهاشون دست و پنجه نرم میکنی میبینی که یه غول بیشاخ و دُمن که تو عنفوان جوانی بیشتر روز رو خوابی بقیش رو هم قطعا یه کاری میکنی که خیلی مفید نیست و خوب بازدهیت توی کار رو به شدت میاره پایین.
- و یه سری مشکلات دیگه که در این مقال مگنجد.
در مقام مقایسه
به نظرم اگه مزیت ها و مشکلات کارمندی و فریلنسی رو باهم مقایسه کنیم قطعا به نتیجه خوبی میرسیم:
روزمرگی
الان به این نتیجه رسیدم که ارتباطی نداره واقعا چه کارمند باشی چه فریلنسر ممکنه دچار روزمرگی شی، باید دنبال راه بود برای فرار از روزمرگی مثلا دوچرخه سواری، باشگاه رفتن، یا مثلا موسیقی خوندن و کلاس زبان و... .
بری سراغ یه سری کار که بهشون علاقه داری و باهاشون کیف میکنی که زندگیت از محل کار به رخت خواب نباشه
پن: این مطلب رو درحالی دارم مینویسم که از سرکار اومدم و مستقیم رفتم تو تختخواب!
مثلا خودم با دوست صمیمیم آخر هفته قبل از عید امسال رو رفتیم توی کافهای که همیشه اونجا پاتوق میکردیم و افتخاری (باکلاس همون مُفتی خودمون) کار کردیم و چقدرهم واقعا خوش گذشت. تجربه این رو هم داشتم که برا خودم یه شِیک بزنم و چقدر چسبید اون بهم!
البته الان که فکر میکنم خیلی هم خاص نبود مثل بقیه شیکای که بهم حال میداد، حال داد.
امنیت مالی
توی این قسمت خوب طبیعتاً کارمندی بهتره چون همیشه سر موعد مقرر حقوقت واریز میشه و دیگه نگرانی مالی نداری و میطونی برای پسانداز یا وام گرفتن برنامه ریزی کنی. توی فریلنسری ممکنه یه ماه چهارتا پروژه باهم بیاد یه ماهم هیچی که هیچی، برهوت مثل کویر لوت
تعطیلات
همون طور که بالاتر گفتم فریلنسری رو فکر میکنیم که تعطیلات به اختیار خودمونه ولی خوب وقتی بیفتی تو کار نمیتونی پروژهها رو رد کنی برای تعطیلات چون وقتی برگردی ممکنه دیگه پروژهای نباشه! بستگی داره چقدر اهل ریسک کردن باشی.
اما توی کارمندی چطور؟ وقتی کارمندی یه سری تعطیلات هست که خوب عمومیه و خوب نسبت به محل کارت در سال چند روزم میتونی مرخصی استحقاقی بگیری یعنی مرخصی با حقوق که اگه اهل مسافرت رفتن باشی میتونی از دو روش مرخصی نسبتا طولانی بگیری:
- یکی اینکه کل مرخصیهاتو نگه داری و آخر سال همه رو یکجا بری
- دوم اینکه بزاری یه چند روز تعطیلی پشت سرهم که رسید تو هم چند روز قبل و بعدش یا بینش اگه مثلا سهشنبه و چهارشنبه تعطیل بود و از اون ور هم جمعه پنجشنبه رو مرخصی بگیری و ۴ روز عشق و صفا و یار اگر یاریهم نبود گلنار ؛)
برای مثال یادمه یه هفته پنجشنبهش تعطیل بود و ماهم با بچههای تیمفنی ژیهات شنبه رو مرخصی گرفتیم و همه رفتیم جزیره هرمز
استرس مسائل کار
استرس هم که بیشترش به همون امنیت مالی بر میگرده به نسبت عامل مهمیه، توی فریلنسری تو استرس اینو داری که هزینههات رو چطور مدیریت کنی که اگه ماه دیگه درامدی نداشتی به پیسی نخوری یا بیمه رو حالا چیکار کنم یا اینکه پنجتا پروژه گرفتم هفته دیگه ددلاین و من هنوز شروعشونم نکردم حتی و این چیزا
ساعت کاری
توی فریلسنری زمان دست خودته، میتونی روزا بخوابی شبا کار کنی، یا شبا بخوابی روزا کارکنی و این خوبه ولی خوب نباید هم از دستت در بره چون ممکنه کار و زندگیت قاطی شه و دیگه الفاتحه
اما توی کارمندی نه، صبح زود (معمولا) باید پاشی آماده شی بری در انتظار اتوبوس یا مترو یا اگه وسیله داری تو صف بنزین و بعدش خودت رو برسونی سر کار شروع کنی به کار کردن تا پاسی از بعدازظهر و برگردی خونه و بقیه روزت رو تصمیم با خودت بری کلاسی جایی یا بخوابی یا هرچیز دیگهای
من خودم به شخصه تو دوران فریلنسیم تو خونه نمیموندم تا کار و زندگیم باهم قاطی نشه، به همین دلیل یه مدت رفتم فضای کاری نوران و اونجا میز گرفتم
تجربه کار در تیم!
یکی از مزیتهای کارمندی اینه که توی یه تیم کار میکنی و خوب توی فریلنسری احتمالش به مراتب کمتره!
به نظرم بهترین مزیتی که کار توی تیم داره اینه که حوصله آدم سر نمیره!.
همیشه یکی هست که سر چیزای خفن مثل تکنولوژی روز صحبت کنی یا سر اینکه کدوم زبان برنامه نویسی بهتره دعوا کنی یا حتی همه جمع شیم و موقع ناهار یه قسمت سریال یا فیلم ببینیم! خلاصه آدم رو از لاک خودش بیرون میکشه و حتی باعث میشه آدم اجتماعی تر باشی مخصوصا تو کیس من که دایره لغاتم موقع صحبت کردن به سلام، چطوری، چه خبر و دیگه چه خبر خلاصه میشه. :\
نکتهای که باعث شد محل کار قبلیم افتضاح باشه و من رو از کارمندیهم زده بکنه یکیش همین نبودِ تیم و سلسه مراتب بود که در نتیجه تسکها مستقیما از طریق مدیر مجموعه بهم داده میشد و من باید انجام میدادم.
کلا یه من بودم یه اندروید دولوپر با یه منشی و یه دیزاینر که این دوتا خانوم بودن و توی اتاق دیگه بودن و کل ارتباط ما با هم سلام صبح بخیر و خداحافظ بود در طول روز و منم از وقتی که اندروید دولوپر رفت تک و تنها بودم توی اون شرکت و واقعا حوصلم سر میرفت!
الان که فکر میکنم خدایی حق داشتم سر این کارمندی رو بزارم کنار
همی یهویی رفتم کارمند شدم!
یه مدت بود که به این فکر افتاده بودم که یه شغل ثابت پیدا کنم ولی خوب از اونورهم خیلی تنبل بودم و حوصله گشتن دنبال کار جدید نداشتم یه پروژه نسبتا سنگین هم دستم بود و با خودم میگفتم اینو که دادم تحویل و تموم شد میگردم دنبال کار جدید تا اینکه دوست صمیمیم پیشنهاد کار توی شرکتی که خودش کار میکرد (ژیهات) رو بهم داد. چی بهتراز این همکار بودن با دوست صمیمی... .
مصاحبه کردم و قرار داد بستیم و رفتم سرکار الانم حدودا یک ساله که توی ژیهات به عنوان طراح رابط کاربر کار میکنم و در مورد تجربم توی ژیهات توی (انتشارات ژیهات) بیشتر مینویسم.
برای بهتر زندگی کردن چیکار میکنم؟
الان حداقل اینو میدونم که فریلنسر و کارمند بودن خیلی فرقی تو نتیجهها ندارن (حداقل تو تجربهای که من دارم) پس در کل سعی میکنم به خودم سخت نگیرم و از همینی که هست لذت ببرم، روزا بعد کار اکثرا فیلم میبینم یا بازی میکنم و گاهی اوقات کتاب میخونم. تاببینم در پایان چی میشه!
ممنون که خوندید مطلبرو تا اینجا، امیدوارم مفید بوده باشه
بی زحمت لایکم بکنید از شرکت بهمون گفتن لایک بگیریم پاداش میدن ? و خوشحال میشم نظرات شما رو در مورد کارمند بودن و یا فریلنس بودن بشنوم.
مطلبی دیگر در همین موضوع
چطور یک رزومه برنامه نویسی خوب بنویسیم؟
مطلبی دیگر در همین موضوع
10مشکل فریلنسرهای ایرانی-مشکل نهم: تخصص کم
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
جهانبینی و ریشههای فکری جی آر آر تالکین