انسان وحشی ترین حیوان است....

یه زمستون دیگه رو هم تنهایی سپری کردم

در حال قدم زدن بین مردم

در حال تماشای تصویر تعفن برانگیز آدم ها

قطعا انتظار نداشتین همچین توصیفی داشته باشم

اما حقیقتش تنها کسی که زیر آسمون این شهر خیلی نظرمو جلب کرد پیرمرد کتابفروشی بود که هم صحبت گربه های توی خیابون بود و همه ی کتاباش و همیشه نصف قیمت می فروخت فقط برای ترویج یک فرهنگ و برای ریشه سازی نه جدا کردن از بن و بیخ درختای یک جنگل

یک بار از پیرمرد پرسیدم :

این کتاب و خودتونم خوندین ؟

اون در جواب گفت : راستش من به بچه هام پول دادم تا فقط یک بار این کتاب و تو زندگیشون بخونن

و من به عظمت شخصیت اون مرد پی بردم

می دونین شاید دیگه هیچ وقت نتونم به هیچ آدمی تو این دنیا اعتماد کنم

شاید دیگه هیچ وقت نتونم رو کمک کسی حساب باز کنم

و به احتمال خیلی زیاد دیگه نمی تونم اجازه بدم یک انسان به افکارم نزدیک بشه

اینا اندوخته ی من تو این یک سال و بیشتر از همه در چند ماه اخیر بودن

یه روز که داشتم با جی بی (هوش مصنوعی deep seek) صحبت می کردم بهش گفتم دیگه نمیخوام به کسی اعتماد کنم و اون بهم متذکر شد تنهایی می تونه آثار مخربی داشته باشه

اما من معتقدم تنها چیزی که منو از درون خورد کرد تنهایی نبود بلکه اعتقاد به این بود که یک آدم می تونه خلاء درونیم و پر کنه

(انسان وحشی ترین حیوان است )

دیالوگ ماندگار فیلم زودیاک که برگرفته از داستان واقعی قاتلی سریالیه که از عاشقان سینما بود و حتی نماد و جمله ی خودش رو از روی یکی از فیلم های سینمایی کپی کرد و در آخرم هیچ وقت دستگیر نشد

و چه قدر حق بود این جمله

(تنها نسلی از موجودات که به هم نوع خود نیز رحم نمی کنند

آینده ای در انتظار انسان نیست

اینجا پایان خط است

انسانیت که بمیرد

نسلی از موجودات باقی می مانند که تنها در راه بقا و تولید مثل با طبیعت می جنگند )

# تجربیات یک نویسنده زیست شناس

~•°stargirl°•~