معرفی کتاب کهنه سرباز

بیش از سی سال از پایان جنگ هشت ساله عراق علیه ایران می‌گذرد. دورانی که برای نسل ما یادآور خاطرات و خطراتیست، که برایمان به جامانده است. نسلی که بجای آنکه در نوجوانی و جوانی در مقابل امید و زندگی قرار گیرد، در مقابل مرگ قرار گرفت! تقابلی سخت و سترگ که هنوز هم پس از گذشت سال‌ها از آن مواجهه، رهایش نمی‌کند. نسل ما نسلی به ناچار بوده است! و ناخواسته وارد حوادث و طوفان‌های سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی بی‌شماری شده و در این راه همواره زودتر از موعد مناسب، به مراحل زندگیش وارد شده است. نسل ما در کودکی با هیاهوی انقلاب مواجه شد. انقلابی که از تمام آن تنها شور و شعار و حرارتش را می‌دید و می‌شنید. در نوجوانی با پدیده دهشتناک جنگ روبرو شد. بطوریکه در همان دوران نوجوانی تجربیاتی کاملاً مردانه را از سر گذراند و زودتر از زمان خود به مرحله مردانگی وارد شد!

تلخی مرگ و از دست دادن دوستان و خانواده را از سرگذراند، و ترس و وحشت همنشینی با مرگ را با تک تک سلول‌هایش مرور کرد و از همه مهم‌تر آنکه "بجای تلاش برای یادگیری مهارت چگونه زندگی کردن، مجبور به فراگیری مهارت چگونه زنده ماندن شد".

تلخ ترین یادها و خاطرات

نسل من و هم‌قطارانم نسلی خسته و بزحمت افتاده است. نسلی که بار مسئولیت چند قرن از تاریخ این سرزمین را یکجا و به تنهائی در چهار دهه به دوش خود کشیده است. چهار دهه پر از تلاطم و تغییر و پر از چالش‌های ناگزیر. ما بازماندگان نسلی هستیم که آموختیم چاره‌ای بجز لبخند در شرایط سخت نداریم. آموختیم در بدترین شرایط زندگی، لبخند بزنیم. در شهادت و سوگواری دوستانمان لبخند بزنیم، در سختی‌های جنگ، در تلخی‌های بعد از جنگ، در ترک‌تازی‌های میراث خواران و دنیا برستان اهل تظاهر و تزویر، لبخند بزنیم! لبخندی که تلخترین یادها و خاطرات را برایمان تداعی می‌کند.

اما سال‌ها پس از پایان جنگ حس تلخی را تجربه کردیم. حسی که بوی تغییر و تحول را می‌ماند. و باور این شرایط برایمان سخت بود. اما وقتی بیشتر خواندیم و اندیشیدیم فهمیدیم این روند مسیر تمام جوامعی‌ست که جنگ را تجربه کرده‌اند. و سربازان بجا مانده از آن رویداد تلخ، محکوم به تجربه کردن آن هستند. آن‌ها باید شاهد به تاراج رفتن آرمان‌هایشان باشند. باید شاهد حضور کسانی باشند که بر تمام عهدها و قرارها پشت پا می‌زنند و شاید پوزخندی تلخ نیز به آنان هدیه دهند.

اما چه سود، ما این داستان را دیر فهمیدیم بسیار بسیار دیر...!!


شاید بهمین دلیل بازنویسی خاطرات نوجوانی من و هم‌قطارانم در اواخر چهارمین دهه زندگی، برایم ضرورتی اجتناب‌ناپذیر می‌شود. ضرورتی که مرورش عذابت می‌دهد، اما چاره‌ای از آن نیست. باید بگوئی و بنویسی... باید بگوئی ما فریب نخورده‌ایم. ما حماقت نکرده‌ایم. ما باور داشتیم که عهد بسته را باید پاس داشت و حفظ کیان و آئین و سرزمین از زنده ماندنمان واجبتر است. باید بگوئی ما دوستدار جنگ نبوده و نیستیم بلکه بعکس نوجوانانی لبریز ازشادی و سرخوشی بودیم که جنگ ما را وحشیانه بلعید!

و اینگونه نوشتن سخت است!! بسیار بسیار سخت... اما باید نوشت! واقعه‌نگاری جنگ، کار تاریخ‌نگاران است. ولی شرح حس و حال سربازان و رزمندگان در لحظه وقوع آن وقایع، کاری است که کمتر بدان پرداخته شده است. وقایعی که لحظه‌ای آنان را رها نمی‌کند. حتی بعد از سه دهه از پایان جنگ...! اینگونه نوشتن حال غریبی دارد! در گنگی و خواب‌آلودگی فرو می‌روی زیرا در سال‌های 40 و 50 سالگی عمرت باید صندوقچه خاطرات 14 سالگی‌ات را بگشائی و آن وقایع را روایت کنی! سخت است...! زیرا در نوجوانی مفهومی از پدر بودن، فرزند داشتن، دل بریدن از زن و همسر، و... هیچ نمی‌فهمی! ولی در زمان میانسالی بشدت غرق در این مفاهیم شده‌ای و درکی کامل از این مفاهیم پیدا کرده‌ای. می‌فهمی که دل بریدن به چه‌اندازه سخت است و چقدر شجاعت می‌خواهد. آری، می‌فهمی چه بروز پدر و مادرت آمده است! همسران جوان همرزمانت چه هجران سختی را تحمل کرده‌اند! و هم‌قطاران متاهلت چه شجاعتی داشته‌اند که از همسران و فرزندان خویش دل کنده‌اند و پا در میدان نبرد گذاشته‌اند.

جنگ پلیدترین واژه هستی است و بدا بحال سرزمینی که آنرا تجربه کند. زیرا سراسر آن سرزمین را سایه دهشتناک مرگ فرا خواهد گرفت. سربازان کشته می‌شوند، اسیر می‌شوند، مفقود می‌شوند، معلول می‌شوند، و در پی آنها زنان بسیاری بی‌شوهر، فرزندانی یتیم، مادران و پدرانی، بی‌فرزند و دختران جوان دم‌بخت، بیقرار عشقی از دست داده...!


کتاب "کهنه سرباز" به قلم ایمان کفائی مهر در 214صفحه به شمارگان هزار نسخه و به قیمت 34هزار تومان از سوی نشر زرین اندیشمند روانه بازار نشر شده است؛ و همچنین نسخه الکترونیک آن در کتابراه با قیمت 12هزار تومان قابل خرید است.