چند شب پیش کلیپی از خواننده قدیمی، مرجان میدیدم و یاد این شعر افتادم که سر کلاس ادبیات فارسی زمان دانشگاه شنیده بودم:
مرجان لب لعل تو مرجان مرا قوت
یاقوت نــهم نام لــب لعل تو یاقوت
قــــربان وفاتـــم به وفاتــم گذری کــن
تابوت همـــی بشنوم از رخــنه تابوت
اینم به سختی قطعه بالاس:
در این درگه که گه گه که، که و که که شود ناگه
مشو غِرَّه به امروزت که از فردا نهای آگه
اینم دوتا هم یکم الکیه اما خیلی هارو باهاش سرکار میذاشتیم:
سربازی سر بازی سر سره بازی سربازی را سر زد
تاکسی تاکسی تاکسی تاکسی نگه نگه ندار
اینا هم سخته:
منمشتعلعشقعلیمچهکنم
کشتمشپششپشکشششپارا
این یکــــــــی شیر اســت انـــــدر بادیه
آن دگــــــر شیر اســـــــت اندر بــــــادیه
این یکی شیر است کآدم می خورد
و آن دگر شیر است کآدم می خورد
(مولوی)
اینجوریش هم شنیده بودم:
یـــــکی شیر اســت انـــدربادیه کادم می خــــورد
وان دگر شیر است انــدر بادیه کادم می خورد
یه چند تا شعر غلط انداز هم هست که چون بی ادبیه نمیذارم، خودتون زحمت پیدا کردنشو توی گوگل بکشین(راهنمایی: مصرع دومش اینه"همه شب تا به سحرگاه دعا")
در مورد سبک شعری، فکر کنم جناس و ایهام باشه. اشعار ایهام دار زیاده، اما این چند تاش به نظرم خیلی بهخطا اندازتر بود.
مرجان اولی: مرجان دریایی خوشرنگ - مرجان دومی: مر + جان(روح، روان)
یاقوت اولی: همون سنگ قیمتی - یاقوت دومی: یا + قوت (غذا)
وفاتم اولی: وفای تو - وفاتم دومی: وفات من (مُرده من)
تابوت اولی: تا بوی تو - تابوت دومی: تابوت که مُرده میذارن توش
در این درگه کِه گَه گَه کُه، کَه و کَه کُه شود ناگه
مشو غرّه به امروزت که از فردا نِه ای آگه
سربازی، سَرِ بازیِ سُرسُره بازی، سَربازی را سَر زد
تاکسی(وسیله حمل و نقل) تاکسی، تا کَسی تاکسی نَگه نِگَه ندار
من مشتعل عشق علیم چه کنم
کشتم شپش شپش کش شش پارا
یه کار دیگه هم می کردیم، به دوستامون می گفتیم "کشتم شپش شپش کش شش پارا"، این چند تا نقطه داره؟ طرف هم کلی شروع می کرد به شمردن و بعد که با کلی زحمت جواب میداد می گفتیم "اشتباه کردی، این سه تا نقطه داره"!!!!
شیر: یکی شیر خوراکی و یکی شیر توی جنگل
بادیه: یکی بادیه به معنی بیابون و یکی به معنی دیگ و ظرف غذا
درخواست نوشت: اگه موردی علاوه بر اینا دارین بگین اضافه کنم.
یادگاری نوشت: صحبت کلاس ادبیات فارسی شد، یادی کنم از یکی از اساتید ادبیات دانشگاه صنعتی اصفهان جناب "دکتر کتابی". اگه زنده هستن که خدا عمر 120 ساله بهشون بده و اگه فوت کردن خدا رحمتشون کنه. استاد اهل دلی بودن و من که اکثر کلاس هارو می پیچوندم، سر کلاس ایشون با جون و دل میرفتم. حتی سالهای بعد گاهی با دوستانی که ترم های بعد از من کلاس ادبیات گرفته بودن، سر کلاسشون میرفتم و از شنیدن صحبت ها و شعرها و حکایت هایی که می گفتن لذت میبردم. البته فقط من تنها این حسو و علاقه رو نداشتم، همیشه کلاسهاشون شلوغ بود و بیشتر از تعدادی که انتخاب واحد کرده بودن سر کلاس میرفتن. دقیقا مصداق "درس معلم گر بود زمزمه محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریز پارا" بودن. یادشون گرامی.
رنگ نوشت: این رنگ خاص مرجان، امسال به عنوان رنگ سال شناخته شده، برای توجه مردم به این گونه مرجان و جلوگیری از نابودی زیستگاه دریایی.