خانه خونین من!🇮🇷

برای دولت نه! برای ایران!

برای ایرانی که خانه است!

این کودک کشی ها، این بی گناه کشتن ها دفعه اول نیست...

ایران من بارها به مو رسیده و حتی پاره شده است!

خودمان بلند شدیم و گره زده ایم!

بارها شکسته شدیم و خودمان بر ویرانه هایمان اجر شدیم!

کم کودک به آسمان نفرستادیم...

کم مادر در سوگ فرزند ننشسته است، فریاد های پدران و اشک های معصومانه شان کم به اوج آسمان نرسیده است...

وطن من، من تورا با درد هایت، زخم هایت، سوگ هایت، خشکی تنت، هنوز دوست دارم.

تو هنوز خانه امن منی، گرچه نا آرام گشتی...

برای کودک کوچک!، فرشته زیبایی که پیش خدا برگشتی وقتی هنوز زمان روی زمین بودنت کمتر از شش ماه بود...

برای کتاب هایی که زیر آوار پخش شده بود، کتاب هایی که به سال حمل کردی و خوندی دانش آموز!

پسر جان ببین! ماشین اسباب بازی ات، همان تانکی که با آن به استقبال دشمن رفتی، در میدان جنگ واقعی رها شده!

مادری که در انتظار فرزندت بودی، در آنجایی که میگویند بهتر است او را در آغوش بگیر...

ما دیدم! چهره مرگ را...

و منی که صدای خورد شدن شیشه را از شدت انفجار را شنیده ام!

منی که دود و غبار را حس کرده ام!

من فرزند این خاکم، وطن زخم خورده من...

من هنوز تو را دوست دارم، همانگونه که عشق را...

آفتاب را...

دریا را....

# برای ـ وطنم.