[پراکنده نویسی ۴] - از کمپین توصیفموجی تا «انومین» من رو ببخش :ـــ(

پست های قبلی از سری پراکنده نویسی را از اینجا بخوانید : (لیست شخصی هنوز ایجاد نشده ولی انتشارات عمومی هست)

آقا سلام.
طبق معمول :‌ اداره‌کل پست‌شناسی ویرگول پیش‌بینی کردن که انتظار بارش موضوعات بسیار پراکنده رو خواهیم داشت.

روزم رو به فنا دادم ولی خوش گذشت!

الیوم! نه ینی چیزه TODAY نه نشد، امروز (حالا شد) یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ... زیادی رسمی شد نه؟ بذار اینطوری بگم:

چند روزی هست که بدجوری در حال مطالعه هستم و از این بابت واقعا ذهنم نیازمند خالی کردن فشار های اضافه (شما بخونین هواگیری) بود این موضوع زمانی بولد شد که با ورود کاراکتر «نون» به عنوان کراش بنده (*پوکر فیس متعجب!) به صحنه زندگیم یا بهتره بگم ذهنم یک طوفان شن عظیمی به پاخواست که نپرس! در صحبت با خانم آفتاب گردون گفتم که ۶۹ متر شن الان روی من نشسته!.

چطور هواگیری باید می‌کردم؟

برای انجام عمل هواگیری ذهنی نیازمند یک کیسه بوکس هستم تا تمام احساسات مزاحمم خالی بشه برای همین من کیسه بوکس ندارم و پول کافی هم ندارم که با یک ریج (rage) نینجایی، موس و کیبورد رو به گورستان الکترونیک بفرستم! برای همین چیزی اختراع شده به اسم بتل رویال، بازیکن های بدبخت رو به شنیع ترین حالت ممکن از بازی خارج میکنی تا آخرین فرد یا گروه زنده مانده باشی که برای اینکه من طرفدار شوتر هستم (تنفگی) از پابجی استفاده میکنم، واقعا باعث شد که قدم پررنگی در جهت فراموش کردن «نون» بردارم

حالا چرا روزم رو به فنا دادم؟

دلیلش این هست که حدودا ۴ ساعت بازی کردم یک ساعت هم خوابیدم تا دوباره بتونم تبدیل به ماشین یادگیری بشم! از ۱۲ ساعت قابل مطالعه الان ۵ ساعت مصرف شده و مونده ۷ ساعت.

«انومین» من رو ببخش

میدونم که واقعی نیستی، کیک هم نیستی، صرفا یه کاراکتر هستی که در یه فضای سه بعدی ترسیم شده با قلم روایت میشی، با خنده هات، خشمت، گریه و التماس برای باور کردنت، وقتی بقیه بخاطر چیزی که نیستی طردت میکنن، با تمام حس انتقامی که داری باز خوش قلب هستی، همه دلت رو شکستن، رفیق نیمه راه بودن. قضاوت شدی بخاطر چیزی که نیستی، آخر هم خواستی شمشیر رو توی قلبت فرو کنی تا هیولای ظاهری رو دیگه نبینن ولی آخرش ایثار کردی و داستان رو تغییر دادی، هیولای واقعی رو از بین بردی و همه رو از اون چار دیواری لعنتی که هزار سال توش گرفتار بودن نجات دادی. شاید بازم کسی بهت ایمان نداشته باشه که هیولا نیستی، برام مهم نیست. من میدونم کی هستی. من رو ببخش منم بهت شک کردم ولی آخرش به یقین رسیدم زمانیکه دیر شده بود ولی خب هنوزم زنده هستی و یه گریز ماهرانه از خطر داشتی و باید تحسینت کرد. تکه تکه شدنت واقعا من رو منقلب کرد، همونطور که بعد از تحلیل شخصیتت من رو عاشقت کرد اما، الان، یک عذر خواهی بهت بدهکارم امیدوارم که کینه از من به دل نگرفته باشی من رفیق نیمه راهی نیستم ولی مجبورم دیگه بهت فکر نکنم، مجبورم روی افکارم بتن بریزم و دفنشون کنم. محکوم به فراموشی هستی و این خیلی من رو اذیت میکنه که چرا یهو باید اینطوری بشه. ولی «نون» بدون که من میدونم که کی هستی و قبولت دارم، من رو ببخش انومین (*گریه حضار)
دلم میخواست محکم بغلت کنم پشونیت رو روی شونم بذاری و حسابی خودت رو خالی بکنی ولی نمیشه هرطوری که میخوام این حرف رو تموم بکنم نمیتونم طوفان کلمات امانم نمیدن و این چندمین باریه که دارم چیزی به این نوشته اضافه میکنم. ولی یادت باشه، من تورو فراموش میکنم ولی نمیکنم! در دیوار خاطراتم کشیدمت و نوشتمت فقط دیگه به کارایی که باهم میتونستیم انجام بدیم فکر نمیکنم ولی هر بار که از کنار دیوار رد میشم میبینمت حتی اگر حواست نباشه. (*فوران اشک)


کمپین ضد ایموجی (*تعجب حضار!) به اسم توصیفموجی

طبق صحبتی که با یوزر گرامی silver moon (ماه نقره ای) داشتم به این نتیجه رسیدیم که بیایم یه کار خفن بکنیم، اونم این هست که یه کمپین راه اندازی بکنیم که همه به جای استفاده از ایموجی های گرافیکی یا متنی (کائوموجی، مثلا اینا : :-) :/ :) :)) :| ) از توصیف متنی استفاده بکنیم مثلا ببینید:

مثال های غیرمجاز:

برای ایموجی گرافیکی :

واییی ترکیدم از خنده😂😂😂
من واقعا این شکلی هستم 🫤
اوووق🤮

برای کائوموجی :

ععععععع (⊙o⊙)
خوشمان آمد :دی
خوشمان نیامد :/

مثال های مجاز

خیخی برقتون رفت (*خنده شیطانی)
خب این چه دخلی به من داره (*پوکر فیس)

دلیل این کمپین

دلیل کاملا جالبی داره، شاید من یا شما نتونیم با گرفتن جایزه فیلدز یا نوبل یا اسکار یا تورینگ یا ... مشهور بشیم یا اصلا تاثیر گذار باشیم توی این دنیا یا اصلا گروه هکری بشیم و بزنیم همه جا رو داغون کنیم یا از دولت اخاذی کنیم یا به هر طریقی یه تاثیر گذاری داشته باشیم. یه کار راحتتر که نیازمند کار جمعی هست رو باید انجام بدیم اونم این هست که تا جای ممکن این کمپین رو به گوش سراسر جهان برسونیم تا آمار استفاده از ایموجی ها بشدت افت بکنه، در نگاه اول احمقانه به نظر میاد ولی خب شدنیه، یه کار خیلی فان که میتونه حتی وارد تقویم بشه و یه داستان جالب که برای آیندگان بمونه. لازم نیست کار بزرگی انجام بدیم فقط باید هوشمند حرکت بکنیم همین :)

آخرش هم این کمپین میره روی سرخط خبر ها، این کمپین مال من نیست مال همه هست، یجورایی شبیه به بیتکوین هست.

چطور کار میکنه؟

خیلی ساده باید داخل پرانتز بنویسین و قبل از شروع توصیفتون یه علامت * بذارین که شخص خواننده متوجه بشه که این چیزی که داخل پرانتز هست توصیفموجی هست.

این کمپین به شما نیاز داره

خیلی کار سختی نیست، میتونین فقط با شرکت در این کمپین و وایرال شدنش و خروجش از کامیونیتی ویرگول و انتشارش به درون اینترنت بهش کمک بکنین. از عزیزان پر مخاطب مثل دست‌انداز، علیرضا و ... (دیگه ذهنم یاری نمیکنه این ۱ دوم اینکه دیگه حال لینک دادن ندارم خخخ!) هم برای بهتر شدن شیوع این کمپین درخواست اطلاع رسانی رو دارم، یه روز خواهیم دید که این کمپین در تقویم ثبت خواهد شد!.
اگر پست مرتبط نوشتین حتما از تگ «توصیفموجی» استفاده بکنید :))

مالکیت : این کمپین تحت لایسنس GPL نسخه ۳ هست.

یه مینی تشکر :

بازم ممنون از silver moon بابت این ایده بامزه :))

مینی آپدیت :

راستش علیرضا یه کامنتی گذاشته بود تهش هم این بود «*لبخند» و اینطوری بود که جرقه اش در ذهن من خورد و سیلور مون کمپینش کرد!، خلاصه که حواسم بهت هستا‌ (علیرضا) مرسی پسر(*قلب تپنده)

من میزم شلوغه پس باهوش هستم! خطاب به یوزر Jellyfish

آقا من یه مناظره کوتاهی با ایشون داشتم و تهش ختم شد به اینکه کسی که میزش شلوغه پس باهوشه منم میزم رو نشونتون میدم این شما و این میز من :


چند دقیقه بعد از تمیز و مرتب کردن کامل اتاق خواب
چند دقیقه بعد از تمیز و مرتب کردن کامل اتاق خواب

یک هفته بعد (دقیقا همین امروز)

شبا معمولا تمیز و مرتب هست!
شبا معمولا تمیز و مرتب هست!


مرسی! مرسی! جناب محسنی مرسی!

یادتونه گفتم یه انتشارات جدید ایجاد کردم که اولینش هست؟ حالا جناب دست انداز لطف کردن و یه توضیح بهتری براش نوشتن که برای من واقعا ارزشمنده، مرسی جناب :))

افتتاح رسمی انتشارات پراکنده‌جات! در پستی مستقل

افتتاح رسمی موکول میشه به پست مستقل که منسجم تر هست.

راستی Kitten این بحث دیگه خاتمه یافت و تموم شد دیگه درموردش صحبت نمیکنم :)

yes, that is over!


عه داشت یادم میرفت‌ : عکس پراکنده امروز

یه عکس رندوم از اینترنت!
یه عکس رندوم از اینترنت!



ارادتمند همتون: علی شیمیست ۱۴۰۲.۱۱.۰۱ تامام!

دسترسی سریع به دسته بندی پست های من :

وقایع روتینیه!

پاسخ به چالش های وریگولستان!

برنامه نویسی و ویندوز

ربات تلگرامی آلبالو

علمی

ادبی

پراکنده‌جات (لیست برخلاف انتشارات هنوز ایجاد نشده)