"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت: finsoph.ir
معرفی فیلم خروج: فیلمی متوسط با پیامی مهم
بعد از خواندن نقد بسیار زیبای فیلم خروج از دوست بسیار عزیزم جناب آقای رضا سلطانی که الحق و والانصاف به خوبی توانسته بود حق مطلب را ادا کند به جد قصد کردم که فیلم را هرچه سریع تر ببینم. در اینجا قصد ندارم فیلم را نقد کنم چرا که تمام آنچه می خواهم بگویم را جناب سلطانی گفته است. تنها می خواهم چند نکته به متن ایشان اضافه کنم.
در همین ابتدا با یک نقد نصفه و نیمه شروع کنم. بعضی از نقاط فیلم جزو زائدات بود. به عنوان مثال شخصیت پیرمردی که جانباز شیمیایی بود چه دردی از فیلم را دوا می کرد؟ تنها دیالوگی که این شخصیت داشت همین بود که وی جانباز است و نباید دود تراکتور بخورد. که آن هم به بدترین شکل ممکن ادا شد. در حالیکه کیلومترها طی کرده اند و ناگهان گفته می شود که این انسان جانباز شیمیایی است. آیا این همه دوست و رفیق چندساله نمی دانستند و تنها آن زن می دانست؟ چرا تنها آن زن از این قضیه با خبر بود؟ چرا نباید به بقیه گفته می شد؟
نکته دیگر اینکه جناب آقای حاتمی کیا مشخص است که نه تنها از کاشت پنبه اطلاعی ندارد بلکه به نظر می رسد که منطق هم نمی داند. چگونه می توان با تانکر به آن کوچکی زمینی را که به وضوح چند هکتار است آبیاری کرد؟ نکته دیگر زمینی که از تمام قراین پیداست که به صورت صنعتی کشت شده است را به صورت غرقابی نمی توان آبیاری کرد و باز هم نکته ای دیگر اینکه پنبه ی مذکرو به جایی رسیده است که تماما خشک شده دیگر زمان چیدن آن است و آب دادن به آن هیچ فایده ای ندارد. به نظر می رسد استاد قصد داشتند هم زحمات کشاورزان را نشان دهند و هم اینکه نشان دهند اینها پنبه است و هم زمانی را نشان دهند که پنبه بتواند قهر کند وگرنه آن پنبه ای که در فیلم مشخص است چین سوم خود را هم رد کرده بود.
اما برگردیم سر مسائل مهم تر. در نقد این فیلم جناب فراستی نیز سخن ها راندند. به شخصه از جناب فراستی و نقدهای ایشان استفاده می کنم و معتقدم کمتر کسی هست که فرم را بهتر از ایشان متوجه شود. اما اخیرا بارها دیده ام که در فهم پیام فیلم دچار اشتباه شده است. نمونه ی پیشین آن را در فیلم پاراسایت دیده ام جایی که ایشان می گفت فیلم پاراسایت به نفع سرمایه داری است حال آنکه این فیلم اساسا به نفع یا ضرر هیچ کجا نیست. این فیلم تنها به بیان زمان حال و شرایط کنونی می پردازد. اینکه مختصات جهانی که اکنون در آن زیست می کنیم چیست. فیلم می گوید اگر این خانواده هم از آن خانه بروند باز هم انگل ها انگل باقی می مانند. مگر غیر از این است؟ مگر تاریخ سرمایه داری به ما نیاموخته که هرنوع تلاش برای سرنگونی طبقات سرمایه دار منجر به ایجاد طبقه ای جدید از سرمایه داران خواهد شد؟ اما ایشان میخواهد فیلم یک مانیفست رویایی آنچنان که در مانیفست کمونیست آمده است ارائه دهد.
در مورد فیلم خروج نیز جناب فراستی به چنین اشکالی دچار شده است. در این فیلم همانطور که جناب سلطانی به درستی اشاره می کنند قضیه این نیست که شخصیت قصد خروج دارد یا خیر. اینکه آیا شخصیت قصد انقلاب دارد یا خیر. این یک مانیفست برای آنچه باید باشد نیست بلکه یک مانیفست برای آنگونه که باید شود است. حاتمی کیا قصد ندارد به ما بگوید چه اتفاقی رخ می دهد. حاتمی کیا قصد ندارد به ما بگوید نتیجه باید چه باشد. چرا که از مراد خود آموخته که «ما مامور به وظیفه ایم نه نتیجه» حاتمی کیا قصد دارد بگوید چگونه باید این کار انجام شود.
بگذارید واضح تر بگویم. حدود سی سال پس از انقلاب ما با چندین و چند جناح و رویکرد مختلف مواجه بودیم. که شاید بتوان عمده ترین و فعال ترین آنها را به عنوان جبهه انقلابی (به معنی کسانی که معتقدند انقلاب اسلامی نقطه پایان نبود بلکه نقطه شروع انقلاب بود) عنوان کرد. این جبهه در طی سالیان سال با تشکلی بسیار منضبط و بله قربان گو رشد یافته و یکی از مهم ترین خصیصه های آن این بوده است که در هیچ مورد به شک و تردید نمی افتاده است. اما در ده سال گذشته این جناح بله قربان گو به شک افتاده است. به دنبال مطالبه گری حرکت کرده است و حتی می توان گفت در برخی نقاط سردمدار مطالبه گری شده است و البته که هزینه ی زیادی نیز پرداخت کرده است. زندان، بیکار شدن، پرونده های قضایی، حتی شلاق و... اما همواره یک مشکل بر سر راه مطالبه گری وجود دارد که هنوز لاینحل باقی مانده است و فیلم خروج برای حل این مشکل ساخته شده و آن چگونه مطالبه کردن است.
در فیلم میبینیم که شخصیت ابتدایی فیلم می خواهد که تنها ریش سفید ها بیایند و می خواهد که با تراکتور نیز بیایند. چرا؟ این تراکتور تنها برای دادن روحیه وسترن به فیلم نیست. تراکتور یک نماد است فیلمساز قصد دارد یک شیوه را آموزش دهد و آن این است که اگر قصد مطالبه گری دارید باید خودتان استخوان خرد کرده آن زمینه باشید. نگذارید افرادی از ناکجا وارد شوند و مطالبه شما را به بیراهه بکشند. نگذارید جوان های جاهل که کله هایشان باد دارد و به هم محله ای خودشان که رفیق چندساله شان نیز هست رحم نمی کنند در صفوف شما رخنه کنند و خود و دیگران را نیز به دردسر بیندازند.
جلوتر می رویم به جایی می رسیم که BBC و سایر شبکه های معاند اخبار شما را پوشش می دهند. در این مرحله باید خارج از دید حرکت کرد. چراکه عده ای منتظر هستند تا انگ ضدیت با نظام را به شما بچسبانند و قطعا شبکه های معاند در این راه کمک رسان آنها خواهند بود.
سپس جلوتر می رویم جایی که نامه های مردم به دست شخصیت اصلی می رسد. حال دوباره باید در انظار عمومی ظاهر شوند و فیلم ها را به شبکه های اجتماعی مخابره کنند. چرا؟ چون اکنون مردم پشت آنها هستند. اکنون می دانند که دیگر مردم فهمیده اند که حرکت آنها در جهت اصلاح است نه براندازی. اکنون مردم نیز پشت آنها هستند. حال اگر در هنگام حرکت و زمانی که توسط لباس شخصی ها اسکورت می شوند به وسط اتوبان بروند این مردم هستند که پشت سر آنها حاضر می شوند.
تمام فیلم در همین مورد است. در این مورد که چگونه می توان یک مطالبه گری سالم و بدون حاشیه را به سرانجام رساند. چگونه می توان بازیچه شبکه های اجتماعی نشد و چگونه می توان در نهایت به مقصود خود رسید. اگر فیلم را اینگونه متوجه شده باشیم دیگر برایمان تفاوتی نمی کند که کاراکتر در حضور رئیس جمهور چه گفت. دیگر فرقی نمی کند که ایا حاتمی کیا تحت فشار این پایان بندی را ساخت و یا کمی مصلحت اندیشی چاشنی کارش کرد. به نظر بنده پیش از پایان فیلم و پیش از آن دیالوگ پایانی حاتمی کیا آنچه می خواهد بگوید را گفته بود و آن دیالوگ پایانی و آن درخواست سیگار تنها طعنه ای بود که به منتقدان بگوید حال هرچه می خواهید بگویید و من درحال سیگار کشیدن شما را تماشا می کنم.
در پایان باید گفت دیدن این فیلم برای تمام مطالبه گرانی است که خواستار تغییرات و اصلاحات هستند لازم است. کسانی که از یک طرف دل در گرو این نظام و این کشور دارند و از طرفی خسته از تبعیض و فسادند. کسانی که متوجه شده اند بله قربان گوی کسانی بوده اند که خود تا زانو در فساد غوطه ورند و امروز به جای زدن زیر میز بازی قصد اصلاح بازی را دارند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
?قوی سیاه
مطلبی دیگر از این انتشارات
فیلمِ "نه روز": انجامِ مصاحبه برای دریافتِ مجوّزِ تولّد!
مطلبی دیگر از این انتشارات
2 نقد فیلم The Banshees of Inisherin / نیویورک تایمز و یواسایتودی