من روژان سری هستم. روزنامهنگار، نویسنده و متخصص محتوا. چند سال در حوزه رسانه کار کردم و حالا سعی میکنم با نوشتن، اطرافم را جای بهتری برای زندگی کردن و باد گرفتن کنم.
درباره موفقیت: موفقیت «واقعی» چیست و با چه معیارهایی سنجیده میشود؟
«هنرمند هر اندازه بزرگتر باشد، تردید هم بزرگتر خواهد بود. اطمینان کامل همان جایزهی افتخاری است که به شخصی با استعداد کمتر اعطا میشود.» رابرت هیوز
جایی که من بزرگ شدم، مثل همه جای ایران، بزرگترها یک سوال بیمورد را همیشه از بچهها میپرسیدند: «میخواهی چکاره بشوی؟» . بقیه فرهنگها را نمیدانم، ولی در فرهنگ ما متاسفانه این جمله یکی از اولین حرفهایی است که برای معاشرت با بچهها به کار میرود. ولی آن جایی که من به مدرسه رفتم و بزرگ شدم (که اسمش را نمیآورم که مانع برداشت racistی بشوم)، کسی نمیپرسید که قصد داری در آینده چه شغلی داشته باشی، بلکه صاف و مستقیم، از بچهها میپرسیدند «دوست داری دکتر بشوی یا مهندس؟»
و این جمله تمام تربیت و تفکر آن جامعه کوچک را -به نمایندگی از جامعهای به وسعت یک کشور- لو میدهد. تفکری که از کلاس اول دبستان و وقتی خواندن و نوشتن یاد میگرفتی، دو گزینه پیش رویت میگذاشت و بقیه گزینهها به معنی شکست بودند. در جامعهای که در آن بزرگ شدم، موفقیت فقط و فقط به معنای داشتن یک شغل جامعهپسند و پول زیاد بود. اگر انتخاب دیگری میکردی، "موفق" نبودی.
آیا موفقیت یک تعریف واحد دارد؟
گذشته از خصوصی بودن و احساس تعرض به حریم که این سوال ممکن است به هر کودک (یا بزرگسال) بدهد، ریشههای یک تفکر اشتباه را هم در وجودش میکارد: این که انتخاب شغل تو، امری است جمعی. در حالی که این موضوع اشتباه است. انتخاب شغل، مثل انتخاب پوشش یا انتخاب شریک زندگی یک موضوع تماما شخصی است که ممکن است در طول زندگی هر فرد، چندین بار دستخوش تغییر شود. تعریف واحد موفقیت، باعث میشود انتخاب فردی هر کسی به یک موضوع دسته جمعی تبدیل شود و همه از خانواده گرفته تا معلمهای مدرسه و بعد، دوستان و حتی همسر در آن دخالت کنند.
مایا آنجلو، نویسنده و شاعر معروف که آثارش الهامبخش خیلی از برابریخواهان و مبارزان دنیا هستند، تعریف جالبی از موفقیت دارد. او میگوید موفقیت یعنی از خودتان و کاری که میکنید، و روش انجام آن کار خوشتان بیاید. این یعنی ما یک گلفروش موفق داریم، یک شیرینیپز موفق و یک کارت پستالساز موفق هم داریم. با این تعریف، دایره انسانهای موفق خیلی گستردهتر میشود. این یعنی احتمالا به تعداد آدمهای روی زمین، تعریف برای موفقیت داریم.
موفقیت را چطور بشناسیم؟
واژه موفقیت (متضاد با شکست)، حالت دستیابی به هدف یا مقصود است. موفق بودن، یعنی رسیدن به تصاویری که برای خودتان ساختهاید و اهدافی که برایشان برنامهریزی کردهاید. اما این نکته را هم فراموش نکنید که موفقیت همچنین میتواند صرفا یک وضعیت اجتماعی باشد. ما به خیلیها میگوییم "موفق"، اما اگر از ما بپرسند دقیقا چرا این صفت را به آنها میدهیم، نمیتوانیم جواب درستی در ذهنمان پیدا کنیم. شهرتِ خوب، لزوما به معنای موفقیت نیست. «آیا من موفق هستم؟».
تنها کسی که میتواند به این سوال، یک پاسخ درست بدهد خود شما هستید. در این مطلب نه میخواهم و نه میتوانم یک چک لیست موفقیت به شما ارائه بدهم. تعریف هر کسی از "رسیدن به هدف" با بقیه متفاوت است. وقتی شانزده سالتان بود و در امتحان ورودی یک مدرسه قبول شدید، هدفتان را محقق کردید اما اهداف گستردهتری مثل سرمایهگذاری، خرید خانه یا ارتقا شغلی به سادگیِ یک برنامهریزی درسی و حفظ کردن مسائل فیزیک و آرایههای ادبی نیستند. خیلی مهم است که تعریفتان از موفقیت را دقیقا بشناسید و مدام آن را به خودتان یادآوری کنید. چون به ویژه در جامعهای که تعریف موفقیت را هر روز محدودتر میکند، تعاریف شخصی اهمیت دوچندانی پیدا میکنند.
حالا که موفقیت را تعریف کردیم، از شکست چه تصوری داریم؟
برخورد شخصی آدمها با شکست، اضطراب و خلاصه هر چیزی که وجودش در زندگی پیشبینینشده و غیرمطلوب باشد صد در صد بستگی به مدل فکری و ظرفیت روانیشان دارد. شکست برای شما چه معنایی دارد؟ آیا وقتی نهارتان را آنلاین سفارش میدهید و به جای سوپ جو،