نوشتن، تفریح و تخصص منه. در نویسش مشغولم و به نویسندهها کمک میکنم که متنهای بهتری خلق کنند. در تیم تحریریه راهرو، به نشر بهتر محتوا کمک میکنم تا آدمهای بیشتری بهتر زندگی کنند :)
عبور از میان مه: آیا در شرایط پیچیدهی اقتصادی و سیاسی امروز ایران، برنامهریزی امکانپذیر است؟
تا به حال در مه راه رفتهاید؟ تقریبا چیز زیادی را نمیتوان دید. جزئیات تصاویر و اشیا مشخص نیستند. به قول معروف فقط تا نوک بینی خودمان را میبینیم. با چنین وسعت دیدی به نظرتان چه کاری از دستمان برمیآید؟
اوضاع و احوال این روزهای بیشتر ما شبیه راه رفتن در مه است. صبح که از خواب بیدار میشویم روزمان با اخبار ضد و نقیضی شروع میشود که محور اصلی آن کم شدن ارزش سرمایههای اندکمان است. مشکلات اجتماعی، حال بد جامعه، گرانی و گرانی و گرانی.
اگر کور سوی امیدی به چند رویای زیبا در ذهنمان یا بهبود شرایط هم داشته باشیم دست و دلمان به کاری نمیرود. خب با این اوصاف میتوانیم کاسه چه کنم در دست بگیریم. یک گوشه چمباتمه بزنیم و افسوس روزهای از دست رفته و آیندهای که بعید است بیاید را بخوریم. شاید هم بخواهیم حرکتی بزنیم برای گرفتن یک امتیاز خوب، وسط یک بازی که تا به حال کمتر به مراد دلمان پیش رفته است.
این که چه تصمیمی میگیریم کاملا به خودمان ربط دارد. ولی اگر بر حسب اتفاق خواستید یک ضربه خوب چند امتیازی بزنید و بازی را به نفع خودتان برگردانید؛ با ما همراه باشید. میان چند تکنیکی که میخواهیم درباره برنامه ریزی و هدفگذاری در شرایط ناپایدار بگوییم؛ احتمالا یکی دو مورد مناسب احوال و اوضاعتان پیدا میکنید.
آیا در شرایط ناپایدار، برنامهریزی فایدهای دارد؟
چه دلمان بخواهد و چه نه، متاثر از اتفاقات متعددی که در ماههای گذشته در کشورمان رخ داده است، حالِ عمومی جامعه و میزان امیدواری همهی ما کم شده است. آینده، تیرهتر از هر زمان دیگریست و حالا، کمتر احساسِ کنترل بر زندگیمان را داریم. خلاصه اینکه، دلایل زیادی برای ناامیدی و مواجهه با افسردگی داریم که در مقابل، کمتر میتوانیم دلیل و پاسخی برای مواجهه با آنها بیابیم.
با این وجود، داشتن برنامهای مشخص و تعیین اهدافی معین در این شرایط (و هر شرایط ناپایدار دیگری) بیش از هر زمان و موقعیت دیگری اهمیت دارد. در شرایط ناپایدار، آنچه تا حدودی ما را از گزند آسیبهای بزرگ در امان نگه میدارد برنامهریزی است. اینکه بتوانیم پیچ و خمهای آن جاده مهآلود را پیشبینی کنیم، و بسته به آن پیچ و خمها از سرعتمان بکاهیم یا به آن بیفزایم، مسیر برایمان هموارتر خواهد شد.
در مقابل، در جوامعی که ثبات بیشتری بر جامعهشان حاکم است، رویههای مشخصی در کار است که بخش بزرگی از بارِ تصمیمسازی و حتی برنامهریزی افراد را به دوش میکشد. در یک فضای اقتصادی سالم، با ضریب محدودی اختلاف، میزان رشد شرکتها قابل پیشبینیست، میزان افزایش درآمد افراد قابل تعیین است و مقدار ریسکی که افراد در تصمیمهای مختلفشان دارند را میتوان تعریف.
اما در جوامعی که به نوعی از ناآرامی دچارند، هیچ چارچوب مشخصی در کار نیست. شاید بد نباشد بدانید که برخی از بزرگترین شرکتهای دنیا، موفقیتهای بزرگ و رشدهای سریع خود را در بحرانیترین شرایط ممکن تجربه کردهاند. حواسمان باشد که دربارهی استفاده از رانت و هر اقدام اشتباه و خطای دیگری صحبت نمیکنیم و تاکید بر «برنامهریزی بهینه با موقعیتِ ناملایم» داریم.
پیرامون خود ما نیز در ایران، تعداد زیادی از قصههای مشابه وجود دارد: شرکتهایی که توانستند به واسطهی تحریمها، تولیدکنندهی کالایی باشند که نمونهی مشابهاش وجود ندارد و موفقیت چشمگیری بسازند.
مثال بالا رویکردی تجاری-اقتصادی داشت، اما این «رویکرد» قابل تعمیم