من روژان سری هستم. روزنامهنگار، نویسنده و متخصص محتوا. چند سال در حوزه رسانه کار کردم و حالا سعی میکنم با نوشتن، اطرافم را جای بهتری برای زندگی کردن و باد گرفتن کنم.
عادتهای مثبت: کدام کارها به نفع ما و برنامهریزی مان هستند؟
جایی که امروز ایستادهایم، نتیجهای است از مجموعه انتخابها، عادتها و شرایط پیشبینی نشدهای که بر ما گذشتهاند. آن روش خاصی که ما زندگیمان را با استفاده از آن جلو میبریم و درست مثل اثر انگشت، در هر کسی متفاوت است "سبک زندگی" ما نام دارد. دایرهالمعارفها سبک زندگی را این طور تعریف میکنند "مجموعهای از نظرات، علایق، رفتارها و سوگیریهای رفتاری هر فرد، گروه یا فرهنگ"
این واژه برای اولین بار توسط آلفرد ادلر روانشناس اتریشی استفاده شد، آن هم برای ارائه تعریفی از شخصیت ابتدایی هر فرد که در کودکی شکل گرفته. ما اما این دو واژه را خیلی جاها به کار میبریم، بیشتر برای تعریف روش خاص زندگی هر فردی. عادتهای شخصی و جمعی ما، سبک زندگیمان را مشخص میکنند و سبک زندگی ما، عادتهایمان را میسازد. چرا داشتن روتین و عادت، برای زندگی امروز اهمیت دارد؟
عادتها به این دلیل مهماند
همه ما در کودکی، به اجبار در روتینهایی قرار میگرفتیم که پدر و مادرمان آنها را برایمان تعیین کرده بودند. البته این روتینها تماما آزاردهنده نبودند و بعضیهایشان را هم دوست داشتیم. وقتی بچه بودیم، باید سر یک ساعت خاص به تخت خواب میرفتیم و صبحها در یک زمان بیدار میشدیم، بعد از مدرسه باید مشقهایمان را مینوشتیم و بازی با بچهها توی کوچه یا بازی با کامپیوتر یک ساعت خاص داشت که به سختی میشد از آن فراتر رفت. بچهها به روتین نیاز دارند تا به زندگیشان ساختار و قانون بدهند.
اما بزرگترها چه؟ بسیاری از ما، حتی در بیست و چند سالگی "عادت" مشخصی برای گذراندن روزمان نداریم. به ویژه اگر شغلمان شکل کارمندی نداشته باشد، حتی نمیدانیم روزمان را باید چطور تمام کنیم. نداشتن عادت، باعث ایجاد استرس، اضطراب و کوتاهی در رسیدن به اهداف میرسد. عادات مثبت و سالم به ما کمک میکنند کنترل زمان را در دست بگیریم و بهترین نسخه خودمان باشیم. علاوه بر این، داشتن عادت و روتین، احتمال مواجهه ما با موقعیتهای پیشبینی نشده را هم کمتر میکند.
سختترین کارها از عادتهای کوچک ساخته میشوند
حتما شما هم با این راه حل ساده برای زودتر بیدار شدن در صبح آشنا هستید، مخصوصا اگر از آن دسته افرادی باشید که صبح زود بیدار شدن برایشان مساوی با شکنجه است. این راه حل بر یک اصل ساده استوار است: وقتی مغز شما به کاری عادت کند، دیگر برای انجامش از شما پاداش نمیخواهد. اگر هر روز راس ساعت نُه باید سر کار باشید اما ساعت هشت و نیم با سردرد و احساس ناراحتی خودتان را از تخت بیرون میکشید، به بیدار شدن در این ساعت عادت کردهاید.
از امروز به جای هشت و نیم، ساعتتان را روی هشت و بیست و پنج دقیقه کوک کنید و چند روز، پنج دقیقه زودتر بیدار شوید. بعد از آن پنج دقیقه زودتر و بعد از آن هم پنج دقیقهها را بیشتر کنید. در این حالت، که نوعی گول زدن مغز هم هست عادتها با پلههای کوچک، دچار تغییرات بزرگ میشوند. غیر از ساعت بیدار شدن، بقیه مسائل را هم میشود به همین روش تغییر داد. مسائلی مثل ساعت کاری و تحمل حضور در جمع.
از تغییر نترسید
گاهی عادتهایی که در زندگی داریم (و اتفاقا با تعهد و سرسختی انجامشان میدهیم) در واقع به ضرر ما هستند. مثل یک حرکت کششی اشتباه که هر روز آن را در باشگاه انجام میدهیم و نمیدانیم چقدر عضلاتمان را تحت فشار قرار