minafrjدردرونگرا ها·۶ سال پیشعشقاى اتوبوسىتوي اتوبوس نشسته بود رو به روش ، توي مردونه، معلوم بودداره بهش مسيج ميده، چند ثانيه يه يه بار سرشونو از گوشيشون بلند ميكردن به هم لبخند ميز…
minafrj·۶ سال پیشآخرين بارداره زمزمه ميكنهبهش ميگم:"چي ميخوني برا خودت؟"لبخندميزنه ميگه:"هي ،مينا خانم...شاعر ميفرماين كه يك روزمي ايي كه من ديگردچارت نيستم ازدردوير…