حسین حمیدیا | Hossein Hamidia·۴ سال پیشدر ستایش بیهودگیچشمم را باز کردم. پدربزرگ داشت دندانهایش را توی دهانش میگذاشت. تازه ترید نان و شیرش را خورده بود...