ahmad modaraei·۱ ماه پیشکوتاه سخن که یار آمد با گیسوی مُشکبار آمد غزل امام خمینیکوتاه سخن که یار آمدبا گیسوی مُشکبار آمدبگشود در و نقاب برداشتبی پرده نگر، نگار آمداو بود و کسی نبود با اویکتای و غریب وار آمدبنشست و ببست…
parsax x·۲ ماه پیشدلبر، بخواب... من هنوز بیدارم، با نخ عشقت، یه عروسک خیال بافتمدلبر، بخواب...من هنوز بیدارم،با نخ عشقت،یه عروسک خیال بافتم—نه برای بازی،برای دعا کردن توی شب بیصدا.تو نبودی،
خاکستری؛·۵ ماه پیشبازنده~من بازی را بلد بودم ولی حریفم محبوبم بود ، حریفی قدرتمند و بلد بازی ، می دانست من برای یک نگاهش آسمان هفتم را به قلب زمین پیوند می زنم...
عالمه میری سیدخیلی·۶ ماه پیشدلنوشتهبخند عزیز من، خندههای نمکین تو، حال مرا خوب می کند...خندههای نمکین تو مرا میبرد به غروب حوض سلطان قم...کاش لطف کنی و همیشه بخندی، بخاطر…
m_85081529·۶ ماه پیش....با هر که دو به دو بستی رها کردیو در جوابش خنده آوردی با کمال خونسردی.......................................................................…
زیبا·۱ سال پیشزندگی منشوریست در حرکت دوّار...سلام از چهارشنبهچقدر زود روزها میگذره .دوست ندارم اینقدر زود میگذرهدوست داشتم مثل فروردین میگذشت.طولانی و کش داااارهمه ی روزها رو مزه مزه م…