yalda.aoa·۱ ماه پیشسیف الدین قطز(حماسه قطز_ فصل دوم_ بخش دوم)افشین با دست بر سر کوبید و با لحنی گلایهآمیز گفت:« برادر! مگر قصد نداری بگذاری من هم کلامی بر زبان آورم؟». ع…
yalda.aoa·۱ ماه پیشسیف الدین قطز(حماسه قطز_بخش نوزدهم)باران ریز و بیامان بر تن هایمان تازیانه می زد و هوا رو به روشنایی بود . باران بر چهرهام میچکید و باد، موی تر را…
yalda.aoa·۱ ماه پیشسیف الدین قطز(حماسه قطز_بخش هیجدهم)در جایگاه مخصوص نشستیم. سلطان آبیک، نورالدین، علی، شجرالدر، وزیر شرفالدین، سلطان کوچک و چند نفر دیگر نیز حضور داشتند…
yalda.aoa·۱ ماه پیشسیف الدین قطز(حماسه قطز_بخش سیزدهم). در میان آن همه آشوب و سردرگمی، سپاه، افشین را دیدم که به سویم میتاخت. کنارم اسبش را متوقف کرد و گفت:( از جناح چپ…
yalda.aoa·۱ ماه پیشسیف الدین قطز(حماسه قطز_بخش دوازدهم)وزیر لحظهای اندیشید و گفت:(فکر خوبی است. برای همهی قبایل نامه خواهم نوشت). اقطای که تا آن لحظه خاموش و چشم به نقش…
yalda.aoa·۱ ماه پیشسیف الدین قطز(حماسه قطز_بخش دهم)از پشت ، به آرامی نزدیک راهزنان شد و شمشیر یکی از آنان را شجاعانه برداشت. راهزنان که متوجه شدند، به دور او گرد آمدند و ش…
احمد مدقق·۲ ماه پیشدچار، نمایشِ یک تراژدی ایرانی در بستر تاریخ معاصررمان دچار، رمانی ایرانی، نوشته طیبه نجیب است که توسط نشر عنوان اخیرا چاپ و منتشر شده است. روایتی تاریخی و عاشقانهی پرفرازونشیبی که در بستر…
شاهرخ خیرخواهدر،نویسنده رمان مقاله ،وآرایه های ادبی·۳ ماه پیشقسمت آخررمان فروید درسایه قلبرمان های من:#فرویددرسایهی_قلب #فصل اول: جرقهای در وین نور شمع روی جلدهای چرمی کتابها سوسو میزد، و سایههایشان روی دیوارهای مطب در خیابا…
شاهرخ خیرخواهدر،نویسنده رمان مقاله ،وآرایه های ادبی·۳ ماه پیشفروید در سایه ی قلب#فرویددرسایهی_قلب فصل اول: جرقهای در وین وین، ۱۹۰۰. مطب من در خیابان برگگاسه، قلعهای از سکوت بود، جایی که کلمات بیمارانم در دیوارهای پ…