افرا مهرائی صدق·۲ سال پیشمن و کتاب سه شنبه ها با موریدر محل کارم مشغول انجام امورات اداری بودم. خانمی جوان و خوش سیما جلوی میز من ایستاد و کیف سنگینی در دستش بود. گفت که کتاب می فروشد. من قصد…