ketab ran·۶ سال پیشتکهای از کتاب من او را دوست داشتمقصهی روز 3به صداهای خانه گوش میدادم. بینیام میخارید. چشمانم را میمالیدم تا گریه نکنم.با خودم فکر میکردم، زندگیِ من مانند این رختخواب…