ویرگول
ورودثبت نام

بر اساس یک ماجرای کاملاً واقعی

شروع نوشتن
پست‌ها: ۱.نویسندگان: ۱
جدیدترین‌ها
Dast Andaz·
۶ سال پیش

خاله!

خاله پیش مامانم کار می کرد.مامانم آرایشگره.خاله هم می خواد آرایشگر بشه.بعضی وقتا خاله همراه مامانم میومد خونه مون.من خاله رو خیلی دوست داشتم.مثل عروسکم خیلی قشنگ بود.مهربونم بود، همیشه منو بغل می کرد و می بوسید.ولی نمی دونم چرا خاله دیگه فقط با بابام میاد خونه مون!مهربونم نیست.منو هم بغل نمی کنه.فکر کنم با مامانم قهر کرده.بابام وقتی با...
خاله!
داستانخواندن ۱ دقیقه
۲۳
۳۱