شایان رهسپار عظیمیدرکنج داستان نویسی·۳ سال پیشدسامبر همه میمیرند! داستان نابودی یک آرمان شهر...داستانی درباره سال 3000 میلادی، چه کسی میداند شاید کایاتها حمله کردند...
Rojan Khanipour·۳ سال پیشچه خیالها گذر کرد و...خواستم عنوان نوشته را بگذارم:«مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست» اما آخر دوستی نیست که منظرش را ببینم. همین که خوابی گذر نکرد بهتر است.
میلاد اسلامیزاددرخانواده نویسش·۳ سال پیشگزارههایی در باب خیال، رویا، آرزو یا هرچیز دیگری که صدایشان میکنیمیک.من فکر میکنم که تصورِ چیزهایی که خلقالساعه، نامتداول و یا به بیانی سادهتر عجیباند، یک موهبت کمیاب و گرانبهاست. مثلا اینکه منوشما…
عاطفه محمودی·۳ سال پیشمهمانی ستارهایچگونه از کودکی با ستارهها نان و نمک خوردهام؟ راهنمای سفر به هیچ
مینو احمدیان·۳ سال پیشسیمبا، امپراتور جهان خیالی و مرشد دنیای واقعیزیستن بدون خیال اسمش زندگی نیست. دستوپا زدن در باتلاق واقعیت است.
محدثه·۳ سال پیشآنها بالهایم را چیدند!من پرواز را دوست داشتم. شهر آدمهای عجیب را دوست داشتم. ولی آنها ناخواسته بالهایم را چیدند. کاری نکردند فقط من را برای پرواز سرزنش کردند
MaHasta Rad1991·۳ سال پیشپائیز منپائیز چهارده سال پیش بود. انارها را میشکافتیم و دانههای دلشان را بیرون میکشیدیم. آن زمان شروع هیچ چیزی برایم مهم نبود. زمان تنها میگذش…
مجتبا صولتپور·۳ سال پیشعقربهی دنیای خیالیدنیای خیالی ابدیام، هر روز صبح زود به یادم میافتاد. یعنی درست وقتی که در خواب ناز بودم اما سرویس مدرسه به زودی از راه میرسید و تازه قبلش…
عادله قدسی زاده·۳ سال پیشپرواز در آسمان کم ارتفاع خیالبچه که بودم، یکی از سرگرمیهای اصلی من ساختن دنیاهای خیالی بود. برای خودم سرزمینی تصور میکردم که ساکنانش زندگی خودشان را داشتند. حاشیههای…