قلم دان·۲ سال پیشخشت آخردمِ درِ خانه پدر بزرگ که رسیدم، سر و صدا بلند بود، هر جور بود خودم را از درِ نیم بازی که سنگِ هاون پشتش گذاشته بودند، کشیدم داخل و توی هشتی…