مصطفی ابوالمعصومی·۶ ماه پیشنوشتهي ششم: تجربهي وجهِ جدیدی از شک و شروعِ یک مرحلهي جدید در زندگیمدر خانهی عماد با خانمی به نام ریحانه امامی آشنا شدم. آدمی که قسمتی از آرزوهایی که نزیسته بودم رو زیسته بود. چون میدونم که خودش راحت نیس…
مصطفی ابوالمعصومی·۷ ماه پیشقسمت چهار- تجربهی مجدد تهی شدن و پیدا کردن یک راه فرارحسِ تهی شدن رو برای بار دوم داشتم تجربه میکردم. مقصدی که برای شرکت در ذهنم تصور کرده بودم، قسمتِ عمدهی انگیزهی حرکت و تلاشم در کافه بازا…
مصطفی ابوالمعصومی·۸ ماه پیششروع داستان زندگیِ حرفهای من - قسمت دومنقشی که در سازمان بهم سپرده شده بود خیلی مبهم بود. اکثر کارها بیشتر از جنس رتقوفتقِ امور روزانهی دفتر بود. انجامِ این جنس کارهای عملیات…