راوی سپیده دم·۲ ماه پیشدخترک ما؛ اعترافی در سپیده دم«همیشه گفتند دخترها بابایی هستند... اما امروز فهمیدم که «دخترک، حاصل یکی شدن نگاه من و تو بود.»»چند روزیست صدایی از دخترک نمیآید. دروغ چرا…
Maniدراتاقک زیر شیروانی ذهن·۷ ماه پیشاو عاشق باران است.قولشان این بود اگرجایی جدا از هم بودند و بارانی بارید،اولین چیزی که به ذهنشان اجازهی ورود میدهند خاطرات مشترکشان باشد.خاطراتی که در دلِ با…
🕯 Rain melody·۹ ماه پیشآوار خاطراتمن می خواستم نجاتش دهم، اما همه چیز را بدتر کردم. می خواستم در آغوش بگیرمش و به او بگویم که هیچ چیز همیشگی نیست و این هم مانند خیلی سختی ها…
میم·۱ سال پیشدخترک قصرت را نمیخواهدAma bir acı var içimde, bir yara hiç geçmeyen Pencereler önünde ölü kuşlar hiç ötmeyen Bir şarkı var dilimde, sözleri hiç bitmeyen Öyle bir
آفره دخت·۱ سال پیشاولین بوسهمیدونستید دخترا گاهی اوقات با موهاشون هم حس میکنند ؟ گاهی اوقات حتی بادی که میوزه هم حس میکنند .
آفره دخت·۱ سال پیشدخترکگفت روزی دوشیزه ای عریان که من نکردم این تن را رها .گفت پدر با خشم : که بود کرد این چنین با من .جواب داد دخترک : آزادگی ام بود پدر . رود آب…
فاطمه زهرا جوکار·۱ سال پیشصندلی ای که دسته هایش قهوه ای بود (فصل سوم پیداکردن دختری دیگر )دخترکی که داستانش به سه فصل تابه حال تقسیم شده است وباید سیع کند دوستش را با اساره یه درختی خوب کند و به سوال هایی که درذهن خود دارد جواب ب…
Karma·۱ سال پیشدنیایی که صورتی شداو فهمیده بود که می تواند آزاد باشد او فهمیده بود می تواند تجربه کند او فهمیده بود می تواند زندگی کند و پس از فهمیدن همه ی این ها زنجیر…
محمد قلی قلیان مقدم·۱ سال پیشغاز سیاه: بخش چهارمآواره داشت به دنبال جایی برای کار می گشت که صدایی از کنار گوشش آمد...
MoonLyra·۱ سال پیشمثل سربازی که از پشت سر تیر خورده!جوانیهایم نظامی بودم. گروهی از سربازان را فرماندهی میکردم و هنگام عبورم از میان مقر، از هر سمتی صدای پا کوبیدن میآمد. همیشه هوشیار و گوش…