Abditory·۶ سال پیشمجموعه ی دشت پارسوا از مریم عزیزیپشت جلد :سایه ی روباه صورت تیغ را از رگ نازک گلوی نوزاد دور کرد و با پشت دست پر مویش خونی که کاسه ی چشم راستش را پر کرده بود پاک کرد، چند لحظه به چشمان سبز درخشان زن خیره ماند و بعد اهسته نوزاد را به طرف او دراز کرد:(( خیلی خب، اجازه داری تا اخر عمر همراه فرزندت باشی.)) با یه دست نوزاد را در اغوش زن گذاشت و با دست دیگر تیغه ی داس را بر...