رضا ضیائیدوستان·۴ سال پیشخاطرات منِ معلم - قسمت چهارم- سانتافهیِ سفیدرضاضیائیدوستان "همین طورکه آب ازروی پلکهام میریخت صورت فرشته رودیدم که لیوان به دست نگاهم میکرد.گفت یعنی این گربههای توکوچه ارزششون..…