سجاد حاجیان·۱ سال پیشاتفاقی که باید میافتادلابلای میوهها میگشت که خوردنیهایش را سوا کند. این کار هر شبش بود. پاکتی را دسته پا کرد و راه افتاد. دنبال آبی میگشت که دستش را بشوید. ن…
Emily·۴ سال پیشدلنوشته ی یه دیوونهانیمه میبینم ، اتاکو هستم ، نمیتونم بدون اینکه برم ژاپن زندگی کنم دووم بیارم علاقه دارم کل اتاقم رو پر مانگا ، مانهاوا ، پوستر های انیمه ها…