Mahsar·۵ سال پیشقصه منبيد مجنون بودم تازه قد افراشته ،فرشِ شاخه و برگ بر زمين بودمروزهاي بهاري بودخناكايه باد بين موهايم بودلبخند ممتد ميدويد همراهمآفتاب پر و نو…
aida.bandi·۵ سال پیشتو تو تو توبراي تومن مينويسم از هوا درخت زمين زمان تا يادم برود كجاي اين دنيا ايستاده ام، مثلا خودم را زده ام به كوچه علي چپ،اينبار ميخواهم از تو بنوي…
aida.bandi·۵ سال پیشپاييز شروع من استنفست باد خوش است ، وَ لبت داغتر از داغ ِ تنورهر دو چشمت ارام ، وَ دلت دشتِ صبورمن ولي سردم و بي روح و خموشهر دو چشمم خسته، و دلم اسب چموشتا…
n_f_khosroshahi·۵ سال پیشپاييز منتوي دنياي من پاييز شروع شدههمه جا هفت رنگه و صداي برگ ها و شكستن چوب هاي نازك زير پا شنيده ميشه.توي دنياي من هر روز پنج شنبه است، سر زنده و…