رضا ضیائیدوستان·۳ سال پیشآبمیوهپسر کنارمادرش ایستاده بود و چشم ازبطری آبمیوهای که دست مادرش بود برنمیداشت. مادر بلندقدوکمی قویهیکل بود. یه مانتوی ساده کاربنی پوشیده بو…