اگر زرتشت،علی(ع) را می دید می نوشت:گفتار علی،پندار علی،کردار علی...
شما تو دنیا چند نفرو می شناسید؟
سرآغاز
کمتر از پنجاه سال قبل تعداد انسان هایی که هر فرد در طول زندگی اش میشناخت و با آنها ارتباط بر قرار می کرد به ۵۰۰ هم نمیرسید.اما امروزه افراد در طول زندگی خود با تعداد بسیار زیادی از افراد،با فرهنگ ها و عقاید متفاوت و شخصیت های منحصر به فرد آشنا می شوند و ارتباط دارند.از همسایه های خانه هایی که دیگر دائمی نیست و چند سال یک بار عوض می شود و متصدیان فروشگاه گرفته تا اساتید دانشگاه،مشاهیر جهانی،سیاستمداران و دوستان مجازی.
به نظر شما این تغییر که ناشی از گسترش ارتباطات می باشد خوب است یا بد؟
سرگذشت
از آنجایی که شناخت هر فرد ورود به دنیای جدیدی از نا شناخته ها است و هر انسان با هر عقیده ای خود مانند مدرسه ای سیار است_خواه به شکل ادب آموختن از بی ادبان و خواه به شکل مستقیم_از نظر من این مسیر تغییری مثبت در زندگی ما است.
در گذشته همیشه با افرادی همسو با عقاید خودت در ارتباط بودی و حتی اگر کسی هم عقیده نبود خود را همرنگ جماعت نشان می داد و این چقدر بد بود؛به راستی اگر من و تو هیچ تفاوتی با هم نداشته باشیم و کاملا بر هم منطبق باشبم یکی از ما در جهان اضافه نیست؟
امروز افراد ناچارند که عقاید متفاوت با خود را ببینند و با مسائلی که زمانی حتی فکرش را هم نمی کردند آشنا شوند.اسن تغییر در برهه ی اول بسیار ویرانگر است.همان طور که امروزه در فضا های مجازی شاهد آن هستیم که هیچ کس تحمل عقیده ای خلاف عقیده ی خود را ندارد و حتی درک آنکه کسی چیزی خلاف آنچه ما فکر می کنیم را به رسمیت بشمرد برایمان دشوار می شود اما هر چه بیشتر زمان بگذرد به این تغییر عادت می کنیم و به تدریج می توانیم بدون ترس از دست دادن عقاید بنیادین خود از انسان های دیگر بیاموزیم .
تصور کنید که تا دیروز چقدر مشکل بود در جهانی که همه ی افراد همان اشتباهی که تو می کنی را مرتکب می شوند بفهمی خطا کرده ای اما امروز در جایی که هر کس به شیوه ای رفتار می کند بجای پیروی بی اساس از دیگران یاد می گیری از عقلت استفاده کنی و پرسیدن این سوال "چه کسی درست می گوید؟" دیگر چندان سخت نیست.
شاید دلیل گسترش عقاید و افکار مختلف بیش از آنکه به فناوری اطلاعات و رسانه ها وابسته باشد بدر همین اصل تفاوت در افکار ریشه داشته باشد.در جایی که افراد حق متفاوت بودن داشته باشند عقاید متفاوت بر اساس قدرت اغناء خود گسترش می یابند نه بر اساس فشار اجتماعی.
سرنوشت
به نظر شما چگونه می توان با افراد بیشتری آشنا شد تا از گرفتاری تایید همفکران رهایی یافت؟
از نظر من مطالعه بهترین راه برای رسیدن به این مقصد است.کسی که شروع به خواندن کتاب و رمان می کند هر روز با افراد زیادی آشنا می شود و افق های جدیدی پیش رویش گسترده می شود تازه می تواند به چیز هایی بیاندیشید که به تنهایی هرگز به ذهنش نمیرسید.
و تاریخ نیز این مدرسه ی درس های آزموده شده و عملی که خود به اندازه ی هزاران سال سخن برای گفتن دارد.
مثلا من مرد هنرمندی را میشناسم که از شدت فشار عصبی گوش خود را برید،زن هنرمندی که با وجود عشق بینهایتش به به همسرش به او خیانت می کرد.
دختر ۱۲ ساله ای که از تهران تا خرمشهر با موتور تنهایی رفت،پسر بی عرضه ای که دوستش را مجبور می کرد کیفش را تا مدرسه حمل کند.
مادری را میشناسم که بخاطر نداشت فرزندی دارد و پدری را که بخاطر فرزندش خودکشی کرد.
پادشاهی را میشناسم که مردم را می کشت و مزارع را میسوزاند و پادشاه دیگری که به مردم آزادی عقیده می داد.
دانشمندی که با اختراعش جهنی را روشن کرد و دانشمند دیگری که اختراعش جهان را سوزاند.
من سیاستمداری را میشناسم که هزاران یهودی را کشت و یک تاجر نازی که صد ها یهودی را نجات داد.
زنی که در پشت پرده زمام امور هند را در دست گرفت و آنرا از قهقرا نجات و زن دیگری که حکومت سلجوقی را به زوال کشانید.
شاعری را میشناسم که عشق یک کنیز دیوانه اش کرد و کنیزی که مادر دوازدهمین خورشید عالم شد.
دختر سیاه پوستی که پادشاه را سوئد را نجات داد و مرد سیاه پوستی که اولین رئیس جمهور آمریکا شد.
مردی را میشناسم که صد ها سال عمر کرد و پیر نشد و مرد دیوانه ای که در حین مرگ لبخند از لبش پاک نمیشد.
من فیلسوفی را میشناسم که فکر می کرد خدا را کشته اند و فیلسوف دیگری که به جهان اسلام روحی دوباره دمید.
زنی را میشناسم که به آینده سفر می کرد و زن دیگری که آینده را تغییر می داد.
من حتی جهانی را میشناسم که در آن مرگ وجود ندارد و قتل غیر قانونی نیست و جهانی که در آن مدرسه ی جادو گری وجود دارد و هرکس جادو نداند ابله است.
آیا شما هم این افراد را میشماسید و می دانید نام آنها چیست؟حدس بزنید!
راستی شما چه کسانی را میشناسید؟
خدارو شکر میتونم با آدمای جدید آشنا بشم:)
خداروشکر در عصر تکنولوژی زندگی می کنم:)
خداروشکر با کتاب ها دوستی دیرینه دارم:)
خداروشکر که از تاریخ بیزار نیستم:)
خداروشکر که از هر کسی میشه چیزی یاد گرفت:)
خداروشکر که به ما خلاقیت دادی:)
خداروشکر جهان اینقدر متنوعه:)
خداروشکر زندگی اینقدر رنگارنگه:)
خداروشکر که میشه با گفت و گوی سالم به نتیجه رسید:)
خداروشکر که ابتدای جوانی ام:)
مطلبی دیگر از این انتشارات
هایکو کتاب! +چالش
مطلبی دیگر از این انتشارات
آدمهای خاص بیخاصیت
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا اینارو کسی به من نگفته بود؟