هایکو با کتاب...

این چالش رو تازه پیداش کردم و به نظرم خیلی جالب اومد. و خب... خواستم امتحانش کنم. نمی ئونم شبیه هایکو شده یا نه ولی خودم ازش خوشم اومد :)))))

سکوت بره ها را می شنوم

در همان سال بلوا

که مسخ بودیم...



سایه ی باد را می بینم

در شهر های بی نشان،

در سیرک شبانه.



طاعون،

ورای خیر و شر است

ای دلبند من!



بیچارگان را عطری بس

عطرِ استخوان های دوست داشتنی

در مسیر سبز



و زمانی که مسخ کرد کرد طاعون ما را،

فکندیم کتاب دلواپسی مان را

در اقیانوس انتهای جاده....